مرد بناهای ماندگار

خلاصه ای از زندگی پروفسور سیحون
هوشنگ سیحون در سال 1299 شمسی در یک خانواده هنرمند در تهران به دنیا آمد و تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در سال 1319 در تهران به پایان رساند. او از کودکی عشق و علاقه زیادی به نقاشی داشت، بطوری­که به گفته خودش از زمانی که ­توانست قلم و زغال به دست بگیرد، نقاشی را آغاز نموده است. به خاطر همین عشق و علاقه زیاد به نقاشی، پس از گرفتن دیپلم درصدد بود تا در رشته­ای مطابق با استعدادش ادامه تحصیل دهد، تا اینکه در آن سال، یعنی سال 1319، دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران توسط عده­ای از آرشیتکت­ها، باستان­شناسان و نقاشان فرانسوی و چند نفر از شاگردان کمال­الملک تأسیس شد. او با استفاده از این موقعیت، به تحصیل در رشته معماری این دانشکده پرداخت و در سال 1323 با نمره عالی از این رشته فارغ­التحصیل شد فارغ­التحصیلی سیحون مصادف بود با پایان جنگ جهانی دوم که به گفته خودش، این مقطع تاریخی از چندین جهت یکی از مقاطع سرنوشت­ساز زندگی او به شمار می­رود: اول از این جهت که چون ایران به عنوان پل ارتباطی برای حمل تسلیحات متفقین از خلیج فارس به روسیه، نقش مهمی در پیروزی متفقین داشت، متفقین پس از پایان جنگ ایران را به عنوان پل پیروزی معرفی و نشان افتخارآمیزی به دولت و راه­آهن ایران اعطا کردند. راه­آهن ایران نیز به مناسبت این افتخار بزرگ تصمیم گرفت در ایستگاه تهران ساختمانی بسازد که طراحی آن را به مسابقه گذاشت و طرح سیحون برنده و در نهایت با تغییراتی، بر خلاف نظر او، ساخته شد. دوم اینکه انجمن آثار ملی که سال­های جنگ را بصورت مخفی گذرانده بود، با پایان جنگ فعالیت مجدد خود را شروع کرد و به مناسبت جشن هزاره بوعلی تصمیم به ساخت آرامگاهی برای او در همدان گرفت که طراحی این آرامگاه به مسابقه گذاشته شد و سیحون به عنوان برنده این مسابقه انتخاب گردید. و بالاخره چون فرانسه یکی از فاتحین اصلی جنگ جهانی دوم به شمار می­رفت، دولت فرانسه پس از پایان جنگ، جهت ترویج فرهنگ فرانسه در تمام دنیا، تصمیم به پذیرش تعدادی بورسیه تحصیلی از کشورهای مختلف گرفت. رئیس وقت دانشکده هنرهای زیبا، آندره گدار، نیز سیحون را که شاگرد اول دانشکده شده بود، به عنوان بورسیه معرفی کرد. بدین­ترتیب سیحون به فرانسه رفت و بعد از چهار سال تحصیل مجدد در رشته معماری به ایران بازگشت
هوشنگ سیحون در سال 1338 آرامگاه حکیم عمر خیام را مبتنی بر اصول ریاضی و مثلثاتی خیامی، محاسبه و طراحی کرده است؛ سیر در دهلیزها و طاق و ایوان مقبره، خود سفری ست به جهان بی نهایت معانی خیام.سیحون حتی انتخاب مصالح ساخته های خویش را منطبق با خصوصیات شخصیتی و زندگی هر یک از آن بزرگان انجام می دهد، او در کتاب « نگاهی به ایران» در مورد بنای آرامگاه نادر شاه افشار می نویسد: « ماده اصلی ساختمان از سنگ خارای منطقه کوهسنگی مشهد، مشهور به سنگ هر کاره است، این سنگ یکی از مقاوم ترین سنگ هایِی ستکه در ایران وجود دارد، او دلیل این انتخاب را اشاره به صلابت و عظمت نادر شاه افشار می داند».او در ادامه می نویسد: « شکل کلی و مقبره ی نادر به شکل شش ضلعی متناسبی ست که، شکلِ سیاه جادرهایی را تداعی
می کند، دلیل این امر همین نکته است که نادر به جای کاخ در زیر چادر زندگی می کرد».آرامگاه حکیم بوعلی سینا همدان نیز، یکی از شاهکارهای هنر معماری معاصر است که با الهام از معماری قدیم بنا شده است، که برداشتی از برج قابوس بن وشمگیر در گنبد قابوس است، و هر یک از ستون های سنگی و مدور جلو آرامگاه بوعلی سینا، نشان دهنده گذشت یک قرن از تولد ابن سیناست.هوشنگ سیحون، پیشرو و صاحب سبک در هنر معماری معاصر ایران است؛ و دومین مرحله شکوفایی و درخشش معماری ایران با آثار وی آغاز می شود.او در سال 1347 طراحی و اجرای ساختمان موزه توس در مشهد را به کارنامه درخشان خود می افزاید؛ و اما این همه فقط آثاری بود که جزء میراث فرهنگی ایران محسوب می شود پدر معماری نوین ایران، ساختمان های متعددی را طراحی کرده که هنوز در نوع خود بی نظیر است، از جمله می توان ساختمان بانک سپه در میدان توپخانه تهران را با نمایی از بتون نام برد پروفسور هوشنگ سیحون در سال 1972 به همراه نقاشان صاحب نامی از جمله، پیکاسو و سالوادر دالی، در نمایشگاهی در دانشگاه ماساچوست شرکت کرد و با سبکی منحصر به فرد، کلافه های خط را به صورت تابلویی زیبا در معرض نمایش گذارد که توجه منتقدین آمریکایی را به خود جلب کرد، سبکی که با مدد گرفتن از خطوطی موازی و پر پیچ و تاب، که هیچ همدیگر را قطع نمی کنند، انسان را در روزمره اش وادار به تفکر می کند؛ اینگونه که هنوز کسی پیدا نشده است، مشابه طرح های نقاشی سیحون را خلق کند هوشنگ سیحون هنوز در میان ماست، او یکی از عشاق هنر ایران است و به قول ِ خود او: « کلام آخر من ایران است».اما چرا من و شمای ایرانی این عاشقان هنر ایرانی و فرهیختگانی که در بین ما هستند را به درستی نمی شناسیم و نسبت به آنان بی اعتناییم؟چرا جوامع فرهنگی ایرانی و باز هم تاکید می کنم ایرانی، وجود این فرهیختگان را کتمان می کنند؟ چرا همیشه قدرشناسی از هنرمندان ایرانی به عهده ی قدرشناسان غیر ایرانی ست؟ - اهداء عنوان شهروندی افتخاری فرانسه و لوح افتخار شهرداری لوس آنجلس از جمله آن قدر شناسی های جوامع غیر ایرانی ست؛ ازاین گذشته،دانشگاه هایی چون، ام آی تی ، هاروارد، واشنگتن یونیورسیتی و برکلی، مجموعه ای از نقاشی های سیحون را گردآوری و نگهداری می کنند؛ نام هوشنگ سیحون را در دو دانشنامه روسیه و کمبریج ثبت نموده اند،اویی که ذخایر فرهنگی دورافتاده ترین نقاط ایران را کشف و ثبت کرده و ارزش هنری شان را به خود ایرانی ها نشان داده است. ختم کلام اینکه، نگذاریم هنرمند ایرانی، جامعه خودش را دور بزند تا بعد، جامعه ی خویش را متوجه حضور خود کند.قریب به 25 سال نامی از معمار بناهای ِ کهن ِ الگوهایمان، از بوعلی سینا گرفته تا خیام برده نشده است.هوشنگ سیحون امروز هشتاد و دو ساله است

4 comments:

Anonymous said...

samira jan darkhast:
banahaye didanie mashad ro moarefi kon.
memarhayee ke hanooz dar gheide hayat hastand ro moarefi kon.
sabk haye memari ro moarefo kon.
anjomanhaye memari ro moarefi kon;)
khosh bashi va movafagh;)

Anonymous said...

salam
tabrik migam
dige adat kardam ke moratab weblogetoono check konam chon kheyli zood UP mikonid.
omidvaram ke hamishe ba hamin energy edame bedid.

سميرا شالچي said...

mer3o az lotfetoon
khodamam omidvaram dangin shodane darsa mane karam nashe!!!
moafagh bashin

سميرا شالچي said...

ba in hame karii ke ro saram rikhtii hatman khosh khaham bood:)
chashm hatman donbale in matalebi ke gofti miram,mer30 ke be iran va memari va weblog ahamiat midi:D
ba arezooye moafaghiat va shadabi