Showing posts with label مشاهیر. Show all posts
Showing posts with label مشاهیر. Show all posts

زندگینامه و بیوگرافی مختصری از نادر شاه افشار

نادر شاه افشار از ایل افشار بود او از مشهورترین پادشاهان ایران بعد از اسلام است ، ابتدا نادر قلی یا ندرقلی نامیده می شد موقعی که افغانها و روس ها و عثمانی ها از اطراف بایران دست انداخته بودند و مملکت در نهایت هرج و مرج بود یکعده سوار با خود همراه کرد و به طهماسب صفوی که کین پدر برخواسته بود، همراه شد فتنه های داخلی را خواباند. افغانها را هم بیرون ریخت ، شاه طهماسب صفوی از شهرت و اعتبار نادر در بین مردم دچار رشک و حسادت گشت و برای نشان دادن قدرت خود با لشکری بزرگ به سوی عثمانی تاخت و در آن جنگ هزاران سرباز ایرانی را در جنگ چالدران بدلیل عدم توانایی به کشتن داد و خود از میدان جنگ گریخت. نادر با سپاهی اندک و خسته از کارزار از مشرق به سوی مغرب ایران تاخت و تا قلب کشور عثمانی پیش رفت و سرزمینهای بسیاری را به خاک ایران افزود و از آنجا به قفقاز تحت اشغال روس ها رفت که با کمال تعجب دید روسها خود پیش از روبرو شدن با او پا به فرار گذاشته اند. در مسیر بر گشت در سال 1148 در دشت مغان در مجلس ریش سفیدان ایران از فرماندهی ارتش استعفا نمود و دلیلش اعمال پس پرده خاندان صفوی بود . و خود عازم مشهد شد. در نزدیکی زنجان سوارانی نزدش آمدند و خبر آوردند که مجلس به لیاقت شما ایمان دارد و در این شرایط بهتر است نادر همچنان ارتش دار ایران باقی بماند و کمر بند پادشاهی را بر کمرش بستند . او سه بار به هند اخطار نمود که افسران اشرف افغان را که حدودآ 800 نفر بودند و در قتل عام مردم ایران نقش داشتند را به ایران تحویل دهد که در پی عدم تحویل آنها، سپاه ایران از رود سند گذشتند و هندوستان را تسخیر نمودند. 800 متجاوز افغان را در بازار دهلی به دار زدند و بازگشتند و نادر شاه حکومت محمد گورکانی را به او بخشید و گفت ما متجاوز نیستیم. اما از حق مردم خویش نیز نخواهیم گذشت. محمد گورکانی بخاطر این همه جوانمردی نادر از او خواست هدیه ای از او بخواهد و نادر قبول نکرد و در پی اسرار او گفت: جوانان ایران به کتاب نیازمندند، سالها حضور اجنبی تاریخ مکتوب ما را منهدم نموده است. محمد گورکانی متعجب شد او علاوه بر کتابها، جواهرات بسیاری به نادر هدیه نمود که بسیاری از آن جواهرات اکنون پشتوانه پول ملی ایرا ن در بانک مرکزی است . 12 سال سطنت نمود و در سال 1160 بوسیله عده ای خائن کشته شد . نکته قابل ذکر آنست که او از 15 سالگی تا 25 سالگی بهمراه مادرش در بردگی ازبکان گرفتار بود و با مرگ مادرش از اردوگاه ازبکان گریخت و پس از آن با جوانان آزادیخواهی همپیمان شد
_ در اینجا گزیده ای از سخنان نادر شاه افشار پادشاه ایران زمین را تقدیم می کنم : نادر شاه افشار : میدان جنگ می تواند میدان دوستی نیز باشد اگر نیروهای دو طرف میدان به حقوق خویش اکتفا کنند. نادر شاه افشار : سکوت شمشیری بوده است که من همیشه از آن بهره جسته ام. نادر شاه افشار : تمام وجودم را برای سرفرازی میهن بخشیدم به این امید که افتخاری ابدی برای کشورم کسب کنم. نادر شاه افشار : باید راهی جست در تاریکی شبهای عصیان زده سرزمینم همیشه به دنبال نوری بودم نوری برای رهایی سرزمینم از چنگال اجنبیان ، چه بلای دهشتناکی است که ببینی همه جان و مال و ناموست در اختیار اجنبی قرار گرفته و دستانت بسته است نمی توانی کاری کنی اما همه وجودت برای رهایی در تکاپوست تو می توانی این تنها نیروی است که از اعماق و جودت فریاد می زند تو می توانی جراحت ها را التیام بخشی و اینگونه بود که پا بر رکاب اسب نهادم به امید سرفرازی ملتی بزرگ. نادر شاه افشار : از دشمن بزرگ نباید ترسید اما باید از صوفی منشی جوانان واهمه داشت . جوانی که از آرمانهای بزرگ فاصله گرفت نه تنها کمک جامعه نیست بلکه باری به دوش هموطنانش است. نادر شاه افشار : اگر جانبازی جوانان ایران نباشد نیروی دهها نادر هم به جای نخواهد رسید. نادر شاه افشار : خردمندان و دانشمندان سرزمینم ، آزادی اراضی کشور با سپاه من و تربیت نسلهای آینده با شما ، اگر سخن شما مردم را آگاهی بخشد دیگر نیازی به شمشیر نادرها نخواهد بود. نادر شاه افشار : وقتی پا در رکاب اسب می نهی بر بال تاریخ سوار شده ای شمشیر و عمل تو ماندگار می شود چون هزاران فرزند به دنیا نیامده این سرزمین آزادی اشان را از بازوان و اندیشه ما می خواهند . پس با عمل خود می آموزانیم که پدرانشان نسبت به آینده آنان بی تفاوت نبوده اند .و آنان خواهند آموخت آزادی اشان را به هیچ قیمت و بهایی نفروشند. نادر شاه افشار : هر سربازی که بر زمین می افتد و روح اش به آسمان پر می کشد نادر می میرد و به گور سیاه می رود نادر به آسمان نمی رود نادر آسمان را برای سربازانش می خواهد و خود بدبختی و سیاهی را ، او همه این فشارها را برای ظهور ایران بزرگ به جان می خرد پیشرفت و اقتدار ایران تنها عاملی است که فریاد حمله را از گلوی غمگینم بدر می آورد و مرا بی مهابا به قلب سپاه دشمن می راند … نادر شاه افشار : شاهنامه فردوسی خردمند ، راهنمای من در طول زندگی بوده است. نادر شاه افشار : فتح هند افتخاری نبود برای من دستگیری متجاوزین و سرسپردگانی مهم بود که بیست سال کشورم را ویران ساخته و جنایت و غارت را در حد کمال بر مردم سرزمینم روا داشتند . اگر بدنبال افتخار بودم سلاطین اروپا را به بردگی می گرفتم . که آنهم از جوانمردی و خوی ایرانی من بدور بود. نادر شاه افشار : کمربند سلطنت ، نشان نوکری برای سرزمینم است نادرها بسیار آمده اند و باز خواهند آمد اما ایران و ایرانی باید همیشه در بزرگی و سروری باشد این آرزوی همه عمرم بوده است. نادر شاه افشار : هنگامی که برخواستم از ایران ویرانه ای ساخته بودند و از مردم کشورم بردگانی زبون ، سپاه من نشان بزرگی و رشادت ایرانیان در طول تاریخ بوده است سپاهی که تنها به دنبال حفظ کشور و امنیت آن است. نادر شاه افشار : لحظه پیروزی برای من از آن جهت شیرین است که پیران ، زنان و کودکان کشورم را در آرامش و شادان ببینم. نادر شاه افشار : برای اراضی کشورم هیچ وقت گفتگو نمی کنم بلکه آن را با قدرت فرزندان کشورم به دست می آورم. نادر شاه افشار : گاهی سکوتم ، دشمن را فرسنگها از مرزهای خودش نیز به عقب می نشاند. نادر شاه افشار :کیست که نداند مردان بزرگ از درون کاخهای فرو ریخته به قصد انتقام بیرون می آیند انتقام از خراب کننده و ندای از درونم می گفت برخیز ایران تو را فراخوانده است و برخواستم.
با سپاس از وبلاگ مشاهیر ایران و دانشمنامه جهانی ویکیپدیا

هوشنگ سيحون- مرد بناهای ماندگار

دراين مجال به معرفی مردی می پردازم که طرح و قلم او حرف می زند با تاريخ.
مرد بناهای ماندگار؛ مردی که گل می افشاند تا طرحی نو در اندازد.
اگر در لابلای عکس های يادگاری از شهر و ديارتان ايران، عکسی از باغ و عمارت حکيم ابوعلی سينا داريد، طرح اين مرد بزرگ هم نمايان است، اگر لختی در باغ آرامگاه حکيم عمر خيام و يا در کنار مقبره ی زيبای کمال الملک درنيشابور مبهوت مانده ايد، بی شک خالق آن همه طرح و نقش را نيز ياد کرده ايد؛ بله، هوشنگ سيحون به ميان ما خواهد آمد، معمار و نقاش عمارت ها و موزه های ماندگار؛ طراح موزه آرامگاه نادرشاه افشار و مقبره ی کلنل محمد تقی خان پسيان سردار آزاده ی خراسان؛ طراح بنای موزه توس و دهها عمارت ديگر.سيحون، نقش اندازی ست که با ما در دنيای ابعاد، از معانی پر رمز و راز باطن می گويد، به راستی که او، معانی و فلسفه نظری و وجودی بزرگانی که معمار و طراح آرامگاه هر يک از آنان بوده است را در نقش مقبره ی آنان به دام انداخته است، و اين همان جلوه ايی از هنر است که ما را به سوی شعور می کشاند.هوشنگ سيحون در سال 1338 آرامگاه حکيم عمر خيام را مبتنی بر اصول رياضی و مثلثاتی خيامی، محاسبه و طراحی کرده است؛ سير در دهليزها و طاق و ايوان مقبره، خود سفری ست به جهان بی نهايت معانی خيام.سيحون حتی انتخاب مصالح ساخته های خويش را منطبق با خصوصيات شخصيتی و زندگی هر يک از آن بزرگان انجام می دهد، او در کتاب « نگاهی به ايران» در مورد بنای آرامگاه نادر شاه افشار می نويسد: « ماده اصلی ساختمان از سنگ خارای منطقه کوهسنگی مشهد، مشهور به سنگ هر کاره است، اين سنگ يکی از مقاوم ترين سنگ هايِی ستکه در ايران وجود دارد، او دليل اين انتخاب را اشاره به صلابت و عظمت نادر شاه افشار می داند».او در ادامه می نويسد: « شکل کلی و مقبره ی نادر به شکل شش ضلعی متناسبی ست که، شکلِ سياه جادرهايی را تداعی می کند، دليل اين امر همين نکته است که نادر به جای کاخ در زير چادر زندگی می کرد».آرامگاه حکيم بوعلی سينا در همدان نيز، يکی از شاهکارهای هنر معماری معاصر است که با الهام از معماری قديم بنا شده است، که برداشتی از برج قابوس بن وشمگير در گنبد قابوس است، و هر يک از ستون های سنگی و مدور جلو آرامگاه بوعلی سينا، نشان دهنده گذشت يک قرن از تولد ابن سيناست.هوشنگ سيحون، پيشرو و صاحب سبک در هنر معماری معاصر ايران است؛ و دومين مرحله شکوفايی و درخشش معماری ايران با آثار وی آغاز می شود.او در سال 1347 طراحی و اجرای ساختمان موزه توس در مشهد را به کارنامه درخشان خود می افزايد؛ و اما اين همه فقط آثاری بود که جزء ميراث فرهنگی ايران محسوب می شود.پدر معماری نوين ايران، ساختمان های متعددی را طراحی کرده که هنوز در نوع خود بی نظير است، از جمله می توان ساختمان بانک سپه در ميدان توپخانه تهران را با نمايی از بتون نام برد.پروفسور هوشنگ سيحون در سال 1972 به همراه نقاشان صاحب نامی از جمله، پيکاسو و سالوادر دالی، در نمايشگاهی در دانشگاه ماساچوست شرکت کرد و با سبکی منحصر به فرد، کلافه های خط را به صورت تابلويی زيبا در معرض نمايش گذارد که توجه منتقدين آمريکايی را به خود جلب کرد، سبکی که با مدد گرفتن از خطوطی موازی و پر پيچ و تاب، که هيچ همديگر را قطع نمی کنند، انسان را در روزمره اش وادار به تفکر می کند؛ اينگونه که هنوز کسی پيدا نشده است، مشابه طرح های نقاشی سيحون را خلق کند.هوشنگ سيحون هنوز در ميان ماست، او يکی از عشاق هنر ايران است و به قول ِ خود او: « کلام آخر من ايران است».اما چرا من و شمای ايرانی اين عاشقان هنر ايرانی و فرهيختگانی که در بين ما هستند را به درستی نمی شناسيم و نسبت به آنان بی اعتناييم؟چرا جوامع فرهنگی ايرانی و باز هم تاکيد می کنم ايرانی، وجود اين فرهيختگان را کتمان می کنند؟ چرا هميشه قدرشناسی از هنرمندان ايرانی به عهده ی قدرشناسان غير ايرانی ست؟ - اهداء عنوان شهروندی افتخاری فرانسه و لوح افتخار شهرداری لوس آنجلس از جمله آن قدر شناسی های جوامع غير ايرانی ست؛ ازاين گذشته،دانشگاه هايی چون، ام آی تی ، هاروارد، واشنگتن يونيورسيتی و برکلی، مجموعه ای از نقاشی های سيحون را گردآوری و نگهداری می کنند؛ نام هوشنگ سيحون را در دو دانشنامه روسيه و کمبريج ثبت نموده اند،اويی که ذخاير فرهنگی دورافتاده ترين نقاط ايران را کشف و ثبت کرده و ارزش هنری شان را به خود ايرانی ها نشان داده است. ختم کلام اينکه، نگذاريم هنرمند ايرانی، جامعه خودش را دور بزند تا بعد، جامعه ی خويش را متوجه حضور خود کند.قريب به 25 سال نامی از معمار بناهای ِ کهن ِ الگوهايمان، از بوعلی سينا گرفته تا خيام برده نشده است.هوشنگ سيحون امروز هشتاد و دو ساله است.

نادر خلیلی

نادر خلیلی, نامی آشنا است.یعنی آنها که با معماری سر و کاری داشته‌اند او را خوب می شناسند؛ شخصیتی درویش مسلك كه ترجیح می‌دهد به جای وارد شدن در رقابت‌های رایج (بخوانید دنیای بازی‌های كودكانه بازار معماری)، در تلاش منفرد خود برای تجلی بخشیدن به ایده‌هایش به سر ببرد
خلیلی ۲۷ سال است كه با معماری خاك و خشت ایران درگیر بوده، به جرات می‌توان گفت كه در معرفی این نوع از معماری، مهمترین نقش را داشته است.اخیرا بیشتر خبرگزاری‌ها و نشریات مطرح درباره خلیلی و نظرات او حرف می‌زدند؛ او برنده یكی از پرافتخارترین جایزه‌های معماری جهان و پر‌افتخارترین جایزه معماری در جهان اسلام، جایزه معماری آقاخان است
لیلی در بیش از ۲۰ سال حضور مداوم خود در ایالات متحده، در بنیادها و مؤسسات مختلف همواره دغدغه معماری خاك را داشته و در یك كلام عشق خود را به عظمت بازگشت به عناصر دیرآشنای فرهنگ شرقی - ایرانی <آب و باد و خاك و آتش> به اثبات رسانیده است؛ او هم شرق و هم غرب را خوب می‌شناسد
ضور خلیلی در ایران را می‌توان دوران آموختن از آموزه‌های معماری بومی ایران دانست؛ آنچه كه موجبات تعهد همیشگی‌اش به عناصر اربعه (آب، باد، خاك، آتش) به عنوان اصول لایتغیر معماری مخصوص او بوده و به دنیای معماری ارائه شده است. طبع لطیف خلیلی (به شهادت ترجمه و تفسیرهایش از اشعار حضرت مولانا) در تلفیق با نوع نگاه او به معماری، او را مبدع سنتی نو در <معماری خاك> كرده‌است كه هر چند به ظاهر با تجلیات فن‌آورانه عصر حاضر سنخیت ندارد، ولی در معنا، ترجمان روزآمد جستاری است كه او به عنوان راه حلی فرهنگی‌- ساختاری برای عرصه‌هایی خاص از ساخت‌و‌ساز ارائه می دهد
(۹ بهمن ۱۳۸۲ در روزنامه همشهری به چاپ رسید) بعد از فاجعه بم با ناگفگتگویی با خلیلی انجام شد و مطلب با عنوان <ما بم را باز سازی می كنیم>! به چاپ رسید، آنچنان به كار او امید بسته بودم كه گمان داشتیم هرچند بسیاری را در بم از دست دادیم و آثاری درخور از معماری ایران را نیز هم، ولی روند بازسازی آن، حد اقل در قسمتی بار دیگر شور و نشاط ایرانی بودن را در میثاقی نو زنده خواهد كرد
یشنهاد جالب خلیلی در روزنامه ایندیپندنت:<۱۰۰۰ سرباز و ۱۰۰ دانشجوی معماری در اختیار من قرار دهید، ما بم را دوباره خواهیم ساخت...> نه تنها از جانب مسئولین وقت در یك ساله اخیر جدی گرفته نشد، بلكه پی‌گیری‌های صادقانه و نامه‌های او نیز به سازمان‌های ذی‌ربط بی‌جواب ماند
ویی مسئولین ترجیح دادند شانس حضور از یك ایرانی را كه به صرف خدمت به یك ایرانی دیگر بدون هیچ چشمداشتی حاضر به حضور و همكاری بود از او بگیرند و كلاف سردرگمی را كه هم اكنون هر روز شاهد افزایش گره های آن هستیم به وجود آورند. لابد روش خلیلی برای مردم هند و آفریقا و آمریكای جنوبی و هر جای دیگر این جهان خوب باشد و آنچنان كه یكی از معاونین (از ایشان نام نبرم بهتر است!) محترم مركز تحقیقات ساختمان و مسكن در نامه ای به رد روش <ابرخشت> می‌پردازد، <ابتدایی و در شرایط فعلی چندان در خور توجه> نیست! نكته در این است كه هیئت داوران یكی از معتبر ترین جوایز معماری جهان و بالاترین جایزه برای فعالیت های معماری موثر در جهان اسلام با نویسنده آن نامه رسمی (دوست معاونمان را می‌گویم) هم عقیده نبوده اند و نادر خلیلی و سیستم <ابرخشت> او را نه ابتدایی بلكه درخور دریافت جایزه <آقاخان> دانستند
<ابرخشت> به راستی بسیار ساده است! همه چیز تقریباً در محل تأمین می‌شود و نیروی متخصص هم لازم نیست؛ مصالح خاك است و كیسه شن و سیم خاردار. كیسه‌هایی كه طویل‌تر از كیسه‌های معمولی (مثلاً كیسه برنج قبل از بریده شدن) هستند با خاك پر می‌شوند، البته سیم‌های خاردار در بین این نوارهای فتیله‌ای كیسه شن، نقش اتصالات را بر عهده دارند و نیروهای كششی و جانبی را خنثی می‌كنند
مصاحبه های اخیر او با خبر گزاری ها و روزنامه های معتبر دنیا و بیانیه اش در مورد بم در سایت رسمی موسسه كل‌ارث در دسترس علاقه‌مندان است
پی نوشت :روندی كه در كشور ما وجود دارد این است كه تا وقتی كار اشخاص ابتدا در جامعه جهانی شناخته می‌شود و بعد این كار به كشور وارد می‌شود، در غیر اینصورت تقریبا غیر ممكن است كه با وضعیتی كه در كشور در آن قرار داریم غیر ممكن است كه در داخل مورد توجه قرار بگیرد؛ در حقیقت و متأسفانه خارجی ها هستند كه باید به ایرانی ها بگویند كه كاری خوب است تا ما بپذیریم و از آن استفاده كنیم
به امید اینکه خود ارزش های خود را بشناسیم

اولین های چند دانشمند ایرانی

ابوريحان بـيروني که در قرن پـنجم هـجري مي زيسته، براي اولين بار گـردش زمين را محاسبه کرد؛ ششصد سال قبل از گـاليله. وي قطر زمين را نيز براي اولين بار اندازه گـيري نمود؛ هـفـصد سال قـبل از نـيوتـن. غـياث الدين جمشيد( کاشاني ) در قرن نهـم هـجري براي اولين بار، سيستم اعـشاري را ابداع کرد. خواجه نصيرالدين طوسي، نخستـين کسي است که حالات ششگـانه مثـلث کروي قائـم الزاويه را به کار برده و آن را در کتاب الشـکل القطاع که در مورد مثـلثات مستوي و کروي است آورده است. زکريا رازي، در عـلوم پـزشکي براي اولين بار حصبه و آبله را به دقـت توصيف کرده و ابن سينا نيز اول کسي است که التهـاب غـلاف دماغ را وصف کرده و فرق ميان التهـاب پـردهً صفاق و التهـاب ريه و زخـمهاي کـبد را بـيان کرده است. حکـيم عـمر خـيام، اولين کسي است که هـندسه تحليلي را براي حل معـادلات به کار برده است و از اين حيث قريب چـهار قرن قـبل از " دکارت " هـندسهً تـحليلي را وضع کرده است. دکـتر جورج سارتون در اين باره اينگـونه اظهار نظر کرده است: خيام اول کسي است که به تحـقـيـق منظم و عـلمي در معـادلات درجات اول، دوم و سوم پرداخـته و به طبقه بندي تحسين آميزي از معـادلات اقدام نموده است. و در حل تمام صور معادلات درجه سوم منظماً تحـقـيق کرده و به حل هـندسي آنها توفـيق يافته است. رسالهً وي در عـلم جـبر که مشـتمل بر اين تحـقـيقات است معرف يک فکـر منظم عـلمي است و اين رساله يکي از برجـسته ترين آثار قرون وسطايي و احـتمالا برجسته ترين آنها در اين عـلم است. اولين بار تعـريف مـنطقي اعـداد اصم به وسيلهً رشته هاي بـيـنهايت در مجـموعـهً تحـقـيقات حـکـيم عـمر خيام ديده مي شود. اولين شخـصي که راجع به زواياي صحيح در يک چهـار ضلعي بخـصوص در ارتـباط با پـنجـمين فرضيهً اقـليدس کار بسيار کرد، حکـيم عـمر خـيام بود.

آقای داراب دیبا

داراب دیبا معمار، طراح و نقاش
دکترای هنر ، معماری و شهرسازی
عضو هیات علمی دانشگاه تهران دانشکده هنرهای زیبا از سال 1348 کارشناس وزارت فرهنگ و آموزش عالی و وزارت مسکن و شهرسازی برگزارکننده نمایشگاههای انفرادی و جمعی در ایران و خارج از کشور ، در زمینه نقاشی ، عکاسی و معماری عضو موسس دفتر طراحی و مطالعات معماری استاد مدعو دانشگاه های ام . آی . تی، هاروارد امریکا و دانشکده هنرهای زیبا پاریس ( بوزار ) کارشناس بین المللی مطالعات و ارزیابی هنر و معماری معاصر کشورهای اسلامی ،صاحب تالیفات متعدد به زبان فارسی ، انگلیسی و فرانسه از جمله کتاب های ( طبیعت و هنر ) ( مساجد معاصر کشورهای اسلامی ) و ( نگاهی به مهندسی و معماری معاصر ایران ) همچنین از جمله تالیفات دیگر او می توان به کتاب های ا صول طراحی معماری ( وزارت فرهنگ و آموزش عالی 1370-1365 ) مساجد معاصر کشورهای اسلامی ( انتشارات آکادمی لندن) نگاهی به مهندسی و معماری معاصر ایران وزارت مسکن و شهرسازی) و خانه های سنتی اصفهان ( دانشکده معماری پاریس بلویل 2000 ) اشاره نمود . عضو هیات تحریریه مجله علمی دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران و مجله معماری و شهرسازی عضو رابط هیات تحریریه مجله آرشیتکتور دوژوردوئی (پاریس ) و مجله معمار_ لندن
1935 نورمن فاستر ، در اول ماه ژوئن در شهر منچستر متولد شد . 1953 پس از اتمام دوره متوسطه ، به صورت نيمه وقت و به عنوان منشی در تالار شهر منچستر شروع به کار کرد . سپس به خدمت سربازی رفت و در حين خدمت در نيروی هوايی ، در زمينه مهندسی الکترونيک مهارت يافت و اطلاعاتی در مورد هواپيما کسب کرد . در نهايت ، به دليل علاقه به هولپيماهای گلايدر به يک خلبان ماهر تبديل شد . 1955 پس از اتمام دوره دوساله سربازی ، در دفتر دو تن از معماران منچستر مشغول به کار شد 1956 با ثبت نام در دانشگاه معماری منچستر ، به فراگیری دروس نسبتا سنتی ( در مقایسه با دروس و و رويکرد های متفاوت در انجمن معماران لندن و مدرسه ی معماری لیورپول ) پرداخت . با اين حال ، در اين سال ها توانست مهارت های منحصر به فردی در زمينه ی فنون ترسيم و ارائه به دست آورد او در اين سال ديپلم معماری و مجوز طراحی شهری خود را دريافت کرد . در همطن زمان ، مدال هی وود و مدال برنز انجمن معماران منچستر به وی اهدا شد . علاوه بر اين ، با قبولی در بورسيه ی تحصيلی انجمن ساختمان سازان ، به فلاوشيپ هنری نايل شد . پس از آن برای گذراندن دوره دو ساله ی تخصصی در دانشگاه ييل به آمريکا رفت . وی در آنجا تحت تاثير پل رادولف ، سرج چرمایف و وين سنت اسکالی قرار گرفت و در همين زمان با ريچارد راجرز ( که مانند خود او دانشجوی بورسيه بود ) و جيمز استرلينگ ( که برای مدت کوتاهی در همان مدرسه تدريس می کرد ) ملاقات کرد . 1962 فاستر مدرک فوق ليسانس معماری را با موفقيت دريآفت کرد . سپس گردش معماران را از سواحل شرقی ايالات متحده تا کاليفرنیا آغاز کرد و در اين سفر ، روند توسعه ی معماری مدرن را از فرانک لويد رايت تا چالز آيمز بررسی و دنبال کرد . 1963 پس از بازگشت به انگلستان با همکاری ريچارد راجرز ، گروه طراحی " گروه 4 " را در لندن تشکيل داد . ديگر همکاران آنها در اين گروه عبارت بودند از : سور راجرز ، همسر ريچارد راجرز ، و جورجيا والتون که با راجرز در انجمن معماران لندن تحصیل کرده بود . مدتی بعد ، وندی چيزمن ( فارغ التحصیل مدرسه معماری بارتلت دانشگاه لندن که بعدها همسر فاستر شد ) نيز به آنها ملحق شد . البته از همان آغاز ، عضویت جورجیا بالتون ( که دفتر اصلی او در هامپ استید بود ) حالتی ظاهری داشت و تاثير چندانی بر رابطه آنها نداشت 1964 در اين سال با وندی چيزمن ازدواج کرد که ثمره آن ، دو فرزند به نام های " تی " و " کال " است . 1966 در اين سال به عضويت انجمن معماران سلطنتی انگلستان در آمد 1967 فاستر همراه با " گروه 4 " ساختمانی را طراحی کرد که وی را به شهرت جهانی رساند . اين ساختمان ، کارخانه رليانس در سوئد بود که آخرين بنای ساخته شده توسط این گروه است زیرا اين گروه در همان سال منحل شد . سپس نورمن و وندی فاستر با هدف ايجاد يک مرکز برای طراحی و تحقيقات ، دفتر معماری فاستر و همکاران را تاسيس کردند . در اين دفتر در مجاورت باغ کوونت قرار داشت 1968 در حین طراحی پروژه تئاتر ساموئل بکت ، با ريچارد باکمينيستر فولر آشنا شد که بعد ها ، تاثير عميقی در انديشه و کارهای فاستر گذاشت . آشنايی ، سر آغازی بود برای دوستی و همکاری طولانی پر ثمری که تا زمان مرگ اين استاد آمريکايی ( يعنی سال 1983 ) ادامه داشت . 1971 در اين ، دفتر معماری فاستر و همکاران به طبقه همکف ساختمانی در خيابان فيتزروی ( که فقط چند صد متر از برج اداره پست فاصله داشت ) منتقل شد. تجهيز و طراحی داخلی اين دفتر ، بستری بود برای بررسی و آزمايش مفاهیم و مصالحی که بعده ها هسته اصلی فلسفه کار فاستر را شکل داد . 1974 فاستر به عنوان نايب انجمن معماری انتخاب شد . شرکت او که قبلا با يک شرکت نروژی به نام " شرکت خطوط کشتی رانی فرداولسن " همکاری داشت ، دفتری در اوسلو تاسيس کرد و ابتدا کارهايی برای اين کار فرمای نروژی انجام داد ؛ سپس با کارفرماهای ديگر در نقاط مختلف کشور همکاری کرد 1975 در اين سال ، ساخت دفترهای شرکت بيمه ويليس ، فابروداماس در ايپسوويچ به پايان رسيد و اين پروژه ، شرکت فاستر را به شهرت جهانی رساند 1978 ساخت مرکز های هنرهای تجسمی سانز بوری ، آغاز مرحله ی مهم و درخشانی در زندگی حرفه ای او شد . پروژه های ارزشمند ديگری را برای او و همکارانش به ارمغان آورد 1979 در اين سال شرکت بانکداری هنگ کنگ و شانگهای از وی دعوت کرد که همراه شش شرکت بين الملی ديگر ، در مسابقه ای محدود با موضوع طراحی دفتر مرکزی اين بانک شرکت کند . با انتخاب طرح فاست به عنوان طرح برگزيده ، اجرای اين پروژه به شرکت وی واگذار شد 1980 فاستر در اين سال به عضويت انجمن معماران آمريکايی در آمد ، علاوه بر اين ، در همين سال دکترای افتخاری دانشگاه انجلیای شرقی به او اعطا شد . در بيست و چهارم ژوئن نيز ، در مراسم اهدا مدال طلای سال 1980 به جيمز استرلين سخنرانی کرد 1981 در اين سال با شرکت در مسابقه محدود طراحی ورزشگاه سرپوشيده فراکفورت آمين ، جايزه طرح برگزيده را دريافت کرد . در همين زمان ، معماری او در يکی از برنامه های مستند هنری BBC معرفی شد و مورد بررسی قرار گرفت . 1982 در اين سال ، دفتر آنها به خيابان گریند پورتلند و در مجاورت دفتر های شرکت REBA منتقل شد . همچنين به عنوان يکی از اعضای هيئت علمی دانشکده صنعتی هنر لندن انتخاب شد . 1983 در اين سال ، فاستر بالاترين رتبه اين حرفه را از آن خود کرد و " مدال طلای سلطنتی " رشته معماری را دريافت نمود . اين مدال ، جايزه بين الملی ارزشمندی است که در سال 1848 ، ملکه ويکتوريا برای پيشرفت حرفه معماری در نظر گرفته بود . در مراسم اهدا این جايزه ، با کمينيستر فولر سخنرانی کرد . فاستر در اين سال به عضويت دانشگاه سلطنتی در آمد . پس از برگزاری يک مسابقه ی محدود با شرکت گروه منتخب معماران ، از فاستر برای طراحی مرکز جدیدی برای BBC در منطقه ی پورتلند دعوت شد . اين مرکز در مقابل کليسای آل سولز اثر جان ناش قرار دارد . 1984 در مسابقه محدودی که شورای شهر نايمز برای طراحی يک مدياتک و مرکز هنرهای معاصر در آن شهر برگزار کرد ، طرح فاستر برنده شد . در همين سال اتحاديه ی بين المللی معماران ، جايزه آگوست پره را به وی اهدا کرد . 1986 دانشگاه بت ، دکترای افتخاری علوم را به فاستر اعطا نمود. در همين سال ، دو نمايشگاه مهم از کارهای او برپاشد : يکی در انجمن معماران فرانسه در پاريس ( بازگشايی در ژانويه ) و ديگری در دانشگاه سلطنتی لندن ( بازگشايی در اکتبر ) . وی جايزه موسسه طراحی ژاپن را به خود اختصاص دا . شرکت او نيز در همين سال در مسابقه تغيير شکل و بازسازی يک سايت 48 هکتاری در منطقه کينگزکراس در لندن برنده شد . اين پروژه ، در نوع خود بزرگترين و وسيع ترين طرح شهر سازی در اروپا است و شامل تفکيک طيف وسيعی از عملکردهای مختلف می باشد. از جمله اين عملکردها می توان به ايستگاه تونل راه آهن متصل به پارک بزرگ اشاره کرد که اطراف آن از ساختمانهای مسکونی و اداری پوشيده شده است . اين پروژه و پروژه ی چهارراه پاترنوستر ، آغاز مرحله جديدی از اجرای پروژه هايی در مقياس شهری بود . در سال بعد ، اين شرکت طرح های شهری مختلفی برای شهرهای زير طراحی و اجرا کرد: کمبريج ( 1989 ) ؛ نايمز، کانس و برلين ( 1990 ) ؛ گرينويچ ( 1991 ) ؛ روتردام ، لودن شيد و يوکوهاما ( 1992 ) ؛ بافت تاريخی چارترس ، کورفو و ليسبون ( 1993 ) . هم اکنون اين شرکت در حال انجام پروژه ای برای تغيير شکل و بازسازی قسمت وسيعی از مرکز شهر بارسلون است که مساحت سايت آن بيش از 220 هکتار است . 1988 ظرفيت بالای اين شرکت باعث شد که بتواند به مجموعه ی وسيعی از برنامه ها و پروژه های کلان مقياس پاسخگو باشد . یکی از اين پروژه ها ، برج مخابرات بارسلون است که به منظور آماده سازی شهر برای مسابقات المپيک در نظر گرفته شده است . نمونه های ديگر اين پروژه ها ، مترو شهر بيلبائو ، پل دره گذری در منطقه ی رنس در فرانسه و ايستگاه زيرزمينی کاناری وارف در لندن ( 1991 ) است . 1989 اين مصادف بود با فوت زود هنگام وندی ( همسر نورمن ) که آغازفعاليت حرفه ای نورمن همراه او بود و پس ازهمکاری در" گروه 4 " ، يکی از موسسان دفتر معماری فاستر و همکاران بود . 1990 سازمان حفاظت از محيط زيست انگلستان ، ساختمان شرکت بيمه ويليس ، فابر و داماس در ايپسوويچ ( 74-1973 ) را جزء ساختمان های ارزشمند ( از نظر تاريخی ، معماری و سازگاری با محيط زيست ) اعلام کرد و مدال معتمدين RIBA را به نورمن فاستر اعطا نمود . در همين سال ، فاستر عنوان " سر " گرفت . در اين زمان ، دفتر معماری فاستر و همکاران ( که از اين پس دفتر معماری سر نورمن فاستر و همکاران ناميده خواهد شد ) به ساختمان نوسازی در کيلومتر 22 جاده ی هستار در نزديکی رودخانه تيمز نقل مکان کرد . در اين دفتر جديد ، تمام عملکرد های گوناگون مربوط به کارگاه ماکت سازی و مصالح ، بايگانی پرونده ها ، کتابخانه و آرشيو فيلم های ويدئويی و عکس ، همگی زير سقف گرد آمده اند . 1991 دانشگاه معماری فرانسه ، به وی مدال افتخار اعطا کرد . در همين سال ، چندين پروژه ی جديد و ارزشمند را به اتمام رساند ؛ از جمله فرودگاه استانزتد، مرکز تلويزيونی آی تی ان ، نگارخانه های ساکلر ( که ملکه اليزابت دوم آنها افتتاح کرد) و برج سده در توکيو که همه آنها علاوه بر دريافت جوايز متعدد ، مورد ستايش تمام جهان قرار گرفت . در مراسم بازگشايی ساختمان کرسنت وينگ ، مرکز هنر های تجسمی سانزبوری نمايشگاهی بر پا کرد که حاصل شش سال فعاليت حرفه ای فاستر را به نمايش گذاشت . در نمايشگاه دو سالانه ی ونيز ، غرفه ی بريتانيا نيز تعدادی از طرح های فاستر و پنج معمار ديگر انگليسی را به نمايش در آورد . 1992 دانشگاه و موسسه ی هنر و ادبيات آمريکا در نيويورک ، جايزه يادبود آرنولد برونر را به وی اعطا نمود . دانشگاه هامرسايد به او دکترای افتخاری داد. برپايی چندين نمايشگاه در شهرهای پاريس ، بوردوکس ، رنس و آرسن سنان ، بر ارزش و اعتبار فاستر در اروپا افزود . در همين سال ، وی در چندين مسابقه معماری برنده شد که مهمترين آنها عبارتند از : فرودگاه جديد هنگ کنگ ، پارک مشاغل برلين ، مجموعه تسهيلات المپيک در منچستر و قسمت الحاقی آن به موزه ی ماقبل تاريخ در پرووانس . 1993 وسعت پروژه ها و تعدد قراردادهای بين المللی باعث شد که اين شرکت ، دفتر هايی در شهر های برلين ، فرانکفورت ، هنگ کنگ ، نايمز و توکيو دایر کند . شرکت معماری سرنورمن فاستر و همکاران در آلمان ، در مسابقه طراحی پارلمان جديد برلين برنده شد . از ديگر موفقيت های وی در مسابقات معماری می توان به طرح موزه جنگ در هارتل پول و طرح مجموعه ی نمايشگاهی در ليسبون اشاره کرد . پروژه ی مرکز هنرهای معاصر در شهر نايمز فرانسه افتتاح شد . اين پروژه به دليل مشکلاتی که برای برگزاری مسابقه ( 1983) بوجود آمد ، با مدتی تاخير انجام شد . ولی اين مشکلات در ساخت مدرسه ی متوسطه شهر فرژو وجود نداشت . طراحی اين مدرسه ، در سال 1991 به مسابقه گذاشته شد . انجمن معماران آمريکايی نيز ، در همين سال مدال طلای خود را به سر نورمن فاستر اعطا نمود .

طراحی دست آزاد و آموزش معماری

مصاحبه با دکتر علی اکبر صارمی سیامک جولایی مهندس جولایی:با سلام خدمت استاد عزیز جناب آقای دکتر صارمی، می خواستم خواهش کنم ابتدا در مورد آن روحیه ای که به ایجاد انگیزه و علاقه برای خلق این گونه کارها (کروکی و اسکیس) کمک می کند کمی صحبت کنیم؛ خوب، ما که در دانشکده ی هنرهای زیبا تحصیل کرده ایم ، با روحیه ی دانشکده آشنا ییم اما بچه های امروزی دانشکده های معماری این زمینه ها را نمی شناسند؛ خوب است پیش از هر چیز بفرمایید این کارهای شما چطور شکل گرفت و درباره ی دوره ی زمانی از دهه ی 30 تا 50 صحبت کوتاهی بفرمایید. دکتر صارمی: من از سال 42 تا 47 در دانشکده ی هنرهای زیبای دانشگاه تهران تحصیل کرده ام و ضمن کارهای دانشکده که با سیستم آتلیه ای و پروژه های آن زمان انجام می شد، با همت استاد بزرگوار مهندس سیحون ، با بچه ها به صورت گروهی مرتب به مسافرت می رفتیم و این عشق و علاقه ای بود که ایشان در ما بوجود آورد، چون خودش خیلی عاشق ایران بود و عاشق طراحی و کروکی از گوشه و کنار آن، ما را هم درمسافرت هایی که با هم می رفتیم به کروکی کشیدن تشویق می کرد و بعدش هم خود ما بچه ها، با دوستان چند تا چند تا به سفر می رفتیم کروکی می کشیدیم؛ در حقیقت می توانم بگویم در آن سال ها مسأله ی مهارت دست و به اصطلاح « دست قوی» بودن یکی از نکاتی بود که جزء اهداف هر دانشجویی بود و همه می خواستند که دست قوی داشته باشند؛ خوب، کروکی کردن هم یکی از آن زمینه هایی بود که کمک می کرد به این مهارت. من هروقت دوباره به این کارها نگاه می کنم می بینم واقعاً علاوه بر اینکه مسأله ی دست قوی داشتن همیشه برای هر نوع گرایش در رشته ی طراحی _ معماری ضروری است، بلکه فایده دیگری هم این کروکی ها داشت و آن تمرکز کردن بر روی چیزها بود جولایی: آقای دکتر این کارهایی که اینجا می بینیم جزء کارهای موظف شما بود در دانشکده یا ، پیرو روشی که برای تشویق کار کروکی کشیدن در دانشکده رواج داشت، شما خودتان آزادانه این کارها را انجام می دادید؟ دکتر صارمی: کار موظف نبود؛ آزادانه بود. بعضی از آتلیه ها این کار را نمی کردند. ما در آتلیه ی مهندس سیحون بودیم و به خودی خود تأثیر می گرفتیم از آن استاد و می رفتیم به دنبال این کار، ولی کار موظف نبود و این شور و شوق جاری در دانشکده بود که ما را به تحرک وا می داشت که برویم و ببینیم و تمرین کنیم. من الان احساس می کنم این شور و شوق خیلی کم شده و این اسباب تأسف است جولایی: لزوم انجام این کارهای سریع ، این کروکی ها (و اسکیس ها) را برای دانشجویان معماری چقدر جدی می دانید و خلاصه بفرمایید که وضعیت دانشکده ها در این زمینه الان چگونه است؟ دکترصارمی : راستش به نظر من مسأله از جدی بودن گذشته ! یعنی من فکر می کنم دانشجوی معماری اگر دستش کار نکند اصلاً نمی تواند طراحی کند؛ به نظر من طراحی معماری به آهنگسازی می ماند: یک آهنگساز زمانی می تواند آهنگساز خوبی باشد که اول نوازنده ای ماهر باشد؛ یعنی اگر نوازنده نباشد اصلاً نمی تواند آهنگ بسازد و نمی تواند آن چیزی که توی ذهنش هست بیاورد روی کاغذ نت بنویسد؛ در کار ما هم همینطور است. این دست های ما اگر پرورش پیدا نکند نمی تواند آنچه را در ذهنمان تجسم پیدا می کند روی کاغذ بیاورد. البته می بینیم که امروزه همه نوع کاری انجام می گیرد ولی من اسمش را معماری با تجسم معمارانه نمی گذارم. به نظر من هر معماری باید بتواند دستش را راه بیندازد. اگر بخشی از این مهارت تقویت بشود، تاًثیر مهمی روی کار طراحی معماری فرد می گذارد. به نظر من نشستن جلوی یک بنای کلاسیک قدیمی و دیدن و ثبت کردن آن بسیار جذاب است؛ البته دیدن بناهای امروزی و کروکی از آن هم بسیار خوب است ولی آن حال و هوایی که در ثبت کارهای قذیمی است برای من خیلی جذاب تر است؛ دشت وسیع را شما می بینید، بالای پشت بام، جایی می روید و می نشینید، آن آفتاب و غروب زیبا رو به رویتان هست، این ها ضمن اینکه ایجاد تمرکز و مراقبه در شما می کند، در عین حال بسیار لذت بخش هم هست؛ این مجموعه ی چیزی است که به نظر من واقعاً لازم و واجب است، منتها با توجه به وضعیتی که امروزه هست انگارباید بسوزیم و بسازیم
فصلنامه ی شارستان

مرد بناهای ماندگار

خلاصه ای از زندگی پروفسور سیحون
هوشنگ سیحون در سال 1299 شمسی در یک خانواده هنرمند در تهران به دنیا آمد و تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در سال 1319 در تهران به پایان رساند. او از کودکی عشق و علاقه زیادی به نقاشی داشت، بطوری­که به گفته خودش از زمانی که ­توانست قلم و زغال به دست بگیرد، نقاشی را آغاز نموده است. به خاطر همین عشق و علاقه زیاد به نقاشی، پس از گرفتن دیپلم درصدد بود تا در رشته­ای مطابق با استعدادش ادامه تحصیل دهد، تا اینکه در آن سال، یعنی سال 1319، دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران توسط عده­ای از آرشیتکت­ها، باستان­شناسان و نقاشان فرانسوی و چند نفر از شاگردان کمال­الملک تأسیس شد. او با استفاده از این موقعیت، به تحصیل در رشته معماری این دانشکده پرداخت و در سال 1323 با نمره عالی از این رشته فارغ­التحصیل شد فارغ­التحصیلی سیحون مصادف بود با پایان جنگ جهانی دوم که به گفته خودش، این مقطع تاریخی از چندین جهت یکی از مقاطع سرنوشت­ساز زندگی او به شمار می­رود: اول از این جهت که چون ایران به عنوان پل ارتباطی برای حمل تسلیحات متفقین از خلیج فارس به روسیه، نقش مهمی در پیروزی متفقین داشت، متفقین پس از پایان جنگ ایران را به عنوان پل پیروزی معرفی و نشان افتخارآمیزی به دولت و راه­آهن ایران اعطا کردند. راه­آهن ایران نیز به مناسبت این افتخار بزرگ تصمیم گرفت در ایستگاه تهران ساختمانی بسازد که طراحی آن را به مسابقه گذاشت و طرح سیحون برنده و در نهایت با تغییراتی، بر خلاف نظر او، ساخته شد. دوم اینکه انجمن آثار ملی که سال­های جنگ را بصورت مخفی گذرانده بود، با پایان جنگ فعالیت مجدد خود را شروع کرد و به مناسبت جشن هزاره بوعلی تصمیم به ساخت آرامگاهی برای او در همدان گرفت که طراحی این آرامگاه به مسابقه گذاشته شد و سیحون به عنوان برنده این مسابقه انتخاب گردید. و بالاخره چون فرانسه یکی از فاتحین اصلی جنگ جهانی دوم به شمار می­رفت، دولت فرانسه پس از پایان جنگ، جهت ترویج فرهنگ فرانسه در تمام دنیا، تصمیم به پذیرش تعدادی بورسیه تحصیلی از کشورهای مختلف گرفت. رئیس وقت دانشکده هنرهای زیبا، آندره گدار، نیز سیحون را که شاگرد اول دانشکده شده بود، به عنوان بورسیه معرفی کرد. بدین­ترتیب سیحون به فرانسه رفت و بعد از چهار سال تحصیل مجدد در رشته معماری به ایران بازگشت
هوشنگ سیحون در سال 1338 آرامگاه حکیم عمر خیام را مبتنی بر اصول ریاضی و مثلثاتی خیامی، محاسبه و طراحی کرده است؛ سیر در دهلیزها و طاق و ایوان مقبره، خود سفری ست به جهان بی نهایت معانی خیام.سیحون حتی انتخاب مصالح ساخته های خویش را منطبق با خصوصیات شخصیتی و زندگی هر یک از آن بزرگان انجام می دهد، او در کتاب « نگاهی به ایران» در مورد بنای آرامگاه نادر شاه افشار می نویسد: « ماده اصلی ساختمان از سنگ خارای منطقه کوهسنگی مشهد، مشهور به سنگ هر کاره است، این سنگ یکی از مقاوم ترین سنگ هایِی ستکه در ایران وجود دارد، او دلیل این انتخاب را اشاره به صلابت و عظمت نادر شاه افشار می داند».او در ادامه می نویسد: « شکل کلی و مقبره ی نادر به شکل شش ضلعی متناسبی ست که، شکلِ سیاه جادرهایی را تداعی
می کند، دلیل این امر همین نکته است که نادر به جای کاخ در زیر چادر زندگی می کرد».آرامگاه حکیم بوعلی سینا همدان نیز، یکی از شاهکارهای هنر معماری معاصر است که با الهام از معماری قدیم بنا شده است، که برداشتی از برج قابوس بن وشمگیر در گنبد قابوس است، و هر یک از ستون های سنگی و مدور جلو آرامگاه بوعلی سینا، نشان دهنده گذشت یک قرن از تولد ابن سیناست.هوشنگ سیحون، پیشرو و صاحب سبک در هنر معماری معاصر ایران است؛ و دومین مرحله شکوفایی و درخشش معماری ایران با آثار وی آغاز می شود.او در سال 1347 طراحی و اجرای ساختمان موزه توس در مشهد را به کارنامه درخشان خود می افزاید؛ و اما این همه فقط آثاری بود که جزء میراث فرهنگی ایران محسوب می شود پدر معماری نوین ایران، ساختمان های متعددی را طراحی کرده که هنوز در نوع خود بی نظیر است، از جمله می توان ساختمان بانک سپه در میدان توپخانه تهران را با نمایی از بتون نام برد پروفسور هوشنگ سیحون در سال 1972 به همراه نقاشان صاحب نامی از جمله، پیکاسو و سالوادر دالی، در نمایشگاهی در دانشگاه ماساچوست شرکت کرد و با سبکی منحصر به فرد، کلافه های خط را به صورت تابلویی زیبا در معرض نمایش گذارد که توجه منتقدین آمریکایی را به خود جلب کرد، سبکی که با مدد گرفتن از خطوطی موازی و پر پیچ و تاب، که هیچ همدیگر را قطع نمی کنند، انسان را در روزمره اش وادار به تفکر می کند؛ اینگونه که هنوز کسی پیدا نشده است، مشابه طرح های نقاشی سیحون را خلق کند هوشنگ سیحون هنوز در میان ماست، او یکی از عشاق هنر ایران است و به قول ِ خود او: « کلام آخر من ایران است».اما چرا من و شمای ایرانی این عاشقان هنر ایرانی و فرهیختگانی که در بین ما هستند را به درستی نمی شناسیم و نسبت به آنان بی اعتناییم؟چرا جوامع فرهنگی ایرانی و باز هم تاکید می کنم ایرانی، وجود این فرهیختگان را کتمان می کنند؟ چرا همیشه قدرشناسی از هنرمندان ایرانی به عهده ی قدرشناسان غیر ایرانی ست؟ - اهداء عنوان شهروندی افتخاری فرانسه و لوح افتخار شهرداری لوس آنجلس از جمله آن قدر شناسی های جوامع غیر ایرانی ست؛ ازاین گذشته،دانشگاه هایی چون، ام آی تی ، هاروارد، واشنگتن یونیورسیتی و برکلی، مجموعه ای از نقاشی های سیحون را گردآوری و نگهداری می کنند؛ نام هوشنگ سیحون را در دو دانشنامه روسیه و کمبریج ثبت نموده اند،اویی که ذخایر فرهنگی دورافتاده ترین نقاط ایران را کشف و ثبت کرده و ارزش هنری شان را به خود ایرانی ها نشان داده است. ختم کلام اینکه، نگذاریم هنرمند ایرانی، جامعه خودش را دور بزند تا بعد، جامعه ی خویش را متوجه حضور خود کند.قریب به 25 سال نامی از معمار بناهای ِ کهن ِ الگوهایمان، از بوعلی سینا گرفته تا خیام برده نشده است.هوشنگ سیحون امروز هشتاد و دو ساله است

دمی با حسن فتحی

حسن فتحی مرد فریبایی و گیرایی، مرد وقار و متانت و فهم و شعوربود. معماریی که او به دنیا هدیه کرد نیز همه ی این صفت ها را یکجا در خود گرد می آورد. بناهای او به روشنی نمایانگر آرمان های او و تکنیک های برگزیده ی خود اوست فتحی معتقد بود که معماری هر مکان ویژه ی مردم خود آنجاست زیرا هر منطقه ای مصالح،آب و هوا و میراث فرهنگی و روانشناسی خاص خود را دارد که بر بیان معماری ویژه ی آنجا تأثیر می گذارند. این اعتقاد او در واکنشی که نسبت به سبک معماری بین المللی داشت آشکار می شود:« آیا معماری بین المللی توجه بیمار گونه ی جهانی نسبت به هنر و فقدان جهانی فرهنگ نیست؟ به نظر من بهترین بیان معمارانه آن چیزی است که حاصل بر همکنش بین شعور انسان و محیط طبیعی او و پاسخگوی نیازهای مادی و معنویش باشد» او، در عین ترویج توجه به معماری منطقه ای ، انزوای منطقه ای را توصیه نمی کرد. معماری خود او عنصرهای منطقه ای گوناگون مصر را آزادانه در هم می آمیزد. منطقه گرایی او می خواهد معماران را به این چالش وادارد که زمینه ای را که در آن طراحی می کنند و می سازند بدرستی بشناسند و به آنچه برای آن مکان و بهره گیران بومی آن ضروری است احترام بگذارند، خودش در این باره چنین می گوید معروف است که اگر چیزی را ، بدون توجه به محیط طبیعی در مکانی از طبیعت بگذارید هم طبیعت شما را مجازات خواهد کرد و هم مردم حسن فتحی صداقت در معماری را تغریف می کرد : او همانگونه طراحی می کرد که جامعه نیاز داشت و همانگونه می ساخت که فکر می کرد و همانگونه فکر می کرد که زندگی می کرد از نظر فتحی انسان معیار همه چیزست. انسان موجودی است که نیروهای طبیعت را می بیند و آن ها را احساس می کند. معمار باید کارکرد احساس های آدمی را بشناسد تا بتواند آن نیروها را به هنر مبدل سازد: بدبختانه، چشم آدمی مانند گوشش حساس نیست . وقتی گوشتان صدای نا هنجاری را می شنود ، شما ناخودآگاه از جا می پرید، اما اگر دیدگانتان تناسبی ناهنجار را ببیند، یکه نمی خورد و مثلاٌ چشمتان سرخ نمی شود یا از آن اشک نمی آید ودردتان
نمی گیرد خانه ی عبدالرحمن نظیف سال ساخت : 1980 مکان جده - عربستان سعودی مالک شیخ عبدالرحمن نظیف طراح : حسن فتحی مالک که در یک خانه ی سنتی در جده زندگی می کرد در سال 1974 فتحی را در قاهره ملاقات کرد و فتحی نخستین طرح ها را در آنجا به او ارایه داد. پس از موافقت های اولیه از زمین ساختگاه طرح ، در جده بازدید کرد و کار ساخت در همان سال آغاز شد. ساخت سازه ی طرح دو سال طول کشید . سنگ های این ساختمان را از یک خانه ی قدیمی کلنگی در جده بازیافت کردند و مالک برای تهیه ی چوب به کشورهای گوناگونی سفر کرد و سر انجام چوب لازم را از اندونزی و سوئد آورد . کار ساخت خانه با همکاری دو تن از بناهای همکار استاد فتحی پیش رفت. که برای این کار به مدت 6 ماه از قاهره به جده آمدند.برخی عنصرهای به کار رفته در این خانه توسط خود مالک و پس از تأیید فتحی کار شد. پایان کامل کار ساختمان شش سال به درازا انجامید . این ساختمان یکی از معدود کارهای ساخته شده ی استاد فتحی در بیرون از زادگاه خودش( کشور مصر ) است
تصاویری از این خانه ی زیبا را در بالا می بینید
بر گرفته از مجله ی شارستان4_3

سید محمد محیط

سید محمد محیط متولد تهران،از زمانی که طی تحصیلات خود در رشته ی معماری آغاز به طراحی از ساختمان های قدیمی کرد علاقه مند به این سبک شد و آن را ادامه داد. طراحی از این نوع ساختمان ها که دارای جزییات و ظرایف فراوان هستند به او کمک می کند که در حین شناخت چگونگی معماری ، قادر به تجزیه و تحلیل موضوعات مورد طراحی و در نتیجه ایده گرفتن از آنها شود. او ابزار طراحی خود را علاوه بر حسب موضوع با توجه به چگونگی تأثیری که مایل است بر مخاطب خود بگذارد انتخاب می کند

نورمن فاستر

اولین کلیسای سر نورمن فاستر دفتر طراحی نورمن فاستر و شرکا طرح بازیابی کلیسای درجه 2 متعلق به 1860 را به عنوان محلی فرهنگی_ اموزشی مناسب برای قرن 21 ارائه کرد. ایده اصلی طرح بر پایه صرفه جویی در مصرف انرژی و فرم ان ارتباط ساختمان قدیمی با مجموعه ای ار ساختمان های نوین است که در قالب معماری پایدار طراحی می شوند مجموعه جدید شامل آموزشگاهی برای تدریس خداشناسی ، قهوه خانه، کتاب فروشی و سه واحد همسایگی مسکونی میباشد.در طرح نورمن فاستر هال اصلی کلیسا توسط فضای واسط شیشه ای با بقیه مجموعه مرتبط می شود و مفهوم پرستش را با زندگی روزانه، آموزش و جامعه پیوند می زند
فصلنامه معماری و ساختمان

تادائوآندو

موزه هنرهای مدرن فورت ورت هدف تادائو اندوایجاد فضاهایی است که مردم بتوانند گردهم جمع شوند و احساس ارامش خیال کنند تادائو اندو یک برگ از دفترچه یادداشتش جدا میکند و یک قلم بر می داردو شروع به کشیدن می کند و می گوید:یک دیوار شیشه ای بیرون است سپس یک دیوار بتنی...و اینجا هم فضای نمایشگاهی است و یک راهرو.اگر نخواهی داخل نمایشگاه شوی می توانی از سمت راست عبور کنی و به محوطه برسی.ساکت نزدیک اب معمار 61 ساله ی زاپنی در مورد اخرین طرحش"موزه هنر های فورت ورت" در تگزاس صحبت می کند:"محوطه شبیه به یک صحرا است بدون هیچ اب و گیاهی پس من تصمیم به ایجاد سطوحی از اب و چوب گرفتم آندو از میان شش معمار حاضر در مسابقه طراحی موزه انتخاب شد ساختمان طراحی شده ی اندو هم از نظر نحوه ی طراحی و هم از نظر مصالح بکار رفته بسیار ساده و در عین حال مجلل می باشد.فقط شش نوع مصالح ساختمانی در ان به کار رفته است:بتن-چوب بلوط- شیشه- گرانیت- استیل رنگ شده و دیوارهای پیش ساخته.تنها رنگ هایی هم که در ان دیده می شوند سفید و دو رنگ خاکستری است. طرح بر مبنای پلان مدولار منظم می باشد که انسان را به اسانی در مسیر هدایت می کند انچه که اندو را از سایر معماران متمایز می کند این است که او تحصیلات اکادمیک نداشته است.بعد از اتمام تحصیلات متوسطه به علت کمبود پول به دانشکده نرفت.در عوض همه چیز را از طریق سفر به افریقا-اروپا و امریکا در دهه ی 1960 و به کمک مشاهده ی معماری جهان اموخت.در طول سفر هایش هزاران طرح از روی انچه دیده بود کشید.اولین اثر مشهور اندو در سال 1976 خانه آزوما بود.باید گفت انچه که برای اندو مهم است فقط طراحی ساختمان نیست بلکه او بیشتر توجهش را صرف آنچه که اطراف ساختمان میگذرد می کند.چیزهایی از قبیل درختان.او به ندرت اجازه می ذهد درختی قطع شود حتی اگر در مسیر ساختمان قرار بگیرد.او می گوید:"هنگامی که من ساختمان ها را طراحی می کنم روزی را به تجسم می اورم که کودکان دور هم جمع شده اند و در سایه درختان بلند ماگنولیا کتاب می خوانند.حتی گاهی فکر می کنم کاشتن درختان مهمترین کار من است
خلاصه ای از مطالب فصلنامه ابادی ساویز بینش