نیمه شعبان بر همگان مبارک

گفتم تو بیایی غم دل با تو بگویم
چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی
ای مولای مهربان و ای ماه تابان
لبخندهای شوقمان با قطره های اشک فراقت در هم آمیخته.
با دعا بر ظهورت به انتظار نشسته ایم

دمی با بزرگان

دوست داشتن از عشق برتر است. عشق، یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی . اما دوست داشتن، در هر روحی جلوهء خاص خویش را دارد و از روح رنگ می گیرد و چون روح ها بر خلاف غریزه ها هر کدام رنگی و ارتفاعی و طعم و عطری ویژه دارد، می توان گفت به شمارهء هر روحی، دوست داشتنی هست ... دکتر علی شریعتی یک شمع می تواند هزاران شمع را روشن کند، بدون آن که چیزی از دست بدهد، مانند شادی که هیچگاه با تقسیم کردن کم نمی شود. بودا هیچکس از قلب شما به شما نزدیک تر و راستگو تر نیست، بنابر این از کسانی که قلب پاک شما، ایشان را به خود نمی پذیرد اجتناب کنید !! سقراط عشق، بلایی ست که همه خواستار آن هستند !! افلاطون اتفاقاتی که برای ما پیش می آید، بدون در نظر گرفتن خوبی یا بدی شان، برای این هستند که آنه را لازم است بدانیم، بیاموزیم و هر قدمی را که برمی داریم به منظور رسیدن به مکانی ست که برای رفتن برگزیده ایم و در این هیچ شکی نیست . ریچارد باخ نه وام می دهم ، نه وام می گیرم ، زیرا وام راهی ست به سوی تباهی !! شکسپیر گذشت زمان ما را پیر نمی کند، بلکه ترک آرمان ها و کمال مطلوب هاست که ما را فرتوت و افتاده می کند. ژنرال دوگلاس مک آرتور چشم دیگران چشمی ست که ما را ورشکست می کند ، اگر همه به غیر از خودم کور بودند من نه به خانهء باشکوه احتیاج داشتم ، نه به مبل عالی !! بنیامین فرانکلین یک دختر در دنیا چیزی جز شوهر نمی خواهد، اما همین که به آن رسید همه چیز می خواهد !!! ویلیام شکسپیر یک ساعت زندگی با افتخار به یک قرن گمنام زیستن می ارزد. والتر اسکات نوشته شده توسط رویا لينک ثابت

دمی با بزرگان

ان شاء الله : مردی به بازار می رفت تا خری بخرد . مردی به او رسید و گفت : کجا می روی ؟ گفت : به بازار می روم تا خری بخرم گفت : بگو ان شاء الله گفت : چه جای " ان شاء الله " است ؟ خر در بازار و درهم در آستین . چون به بازار درآمد دزدی بر او زد و نقدینه اش را ربود . چون باز می گشت مرد پیش آمد و پرسید : از کجا می آیی ؟ گفت : از بازار ان شاء الله . . . پولم را دزدیده اند ان شاء الله . . . ناکام و زیان دیده به خانه می روم ان شاء الله . . . کلیات عبید زاکانی وفا و صمیمیت : مرد خسیسی در حال جان کندن بود و میراث خواران به دور او حلقه زده بودند که کی تمام می کند و آنها دارایی او را بین خود تقسیم کنند . مریض مردنی که خوب این موضوع را می دانست نگاهی به آن جماعت انداخت و گفت : " انگار در میان شما آدم غریبه ای هم هست " پرسیدند : از کجا فهمیدی ؟ مریض جواب داد : چون صدای گریه ای به گوشم رسید ! این نیز بگذرد : پادشاهی که در هر انگشتش نگین جواهری بود خواست روی یکی از انگشترهایش چیزی نویسد که هر وقت به آن نگاه می کند دو فایده برایش داشته باشد : موقع شادی غفلت نکند و وقت غم بی تابی نکند . همه دانشمندان را از همه جا جمع کرد ولی کسی چاره ای نیافت . در این هنگام مرد فقیری از راه رسید و گفت : بر انگشترت بنویس " این نیز بگذرد ! " حضرت رسول اکرم(ص): سه چيز است که احدی مجاز نيست از آن تخلف و سرپيچی نمايد: اول وفای به عهد، خواه طرف پيمان مسلمان باشد يا کافر. دوم نيکی به پدر و مادر، خواه مسلمان باشند يا کافر. سوم ادای امانت، خواه صاحب امانت مسلمان باشد يا کافر. حضرت صاحب الزمان، مهدی موعود(عج): بار الهی! برعلمای ما زهد ورزيدن در دنيا، و نصيحت کردن را تفضل فرما، و بر دانش پژوهان ما، تلاش و اشتياق به تحصيل را، و بر شنوندگان ما، پيروی و پندپذيری را، و بر بيماران مسلمين، شفا و آسايش را، و بر مردگان ما، مهربانی و رحمت را، و بر بزرگان ما، وقار و آرامش را عنايت کن، و بر جوانان ما، بازگشت و توبه را، و بر زنان ما، حيا و عفت را، و بر ثروتمندان ما، تواضع و گشاده دستی را، و بر تهيدستان ما، صبر و قناعت را ارزانی فرما.

برگزاری نخستین همایش زیبایی‌شناسی معماری زنان

نخستین همایش زیبایی‌شناسی در هنر زنان معمار ایرانی با هدف فراهم آوردن زمینه تحلیل و تبادل نظر میان معماران زن هنرمند از 23 تا 25 آبان‌ماه برگزار می‌شود. به گزارش خبرنگار مهر، این همایش در پنج محور چیستی معماری، مشارکت زنان از جهت زیبایی شناسی هنر معماری، جهانی شدن این هنر، رعایت فرم زیبایی شناسی معماری در شهرسازی معاصر ایران و آموزش و پرورش در حوزه معماری برگزار می شود. در این همایش مجموع مقالات بررسی و برای تمام شرکت کنندگان بازدید از مسجد جامع قزوین، عمارت چهلستون، گنبد سلطانیه و مسجد جامع سجاس در نظر گرفته شده است. آخرین مهلت ارسال مقالات به این همایش پنجم مهرماه است و علاقمندان به حضور در همایش می توانند مقالات خود را به دانشکده های معماری دانشگاهها یا سایت ارسال نمایند. www.iwac.ir

بازار ایرانی

ابنیه تجاری با ظهور اسلام در ایران و سپری شدن قرون اولیه ، امور بازرگانی دوباره در ایران گسترش یافت بازارها به عنوان یکی از ارکان اساسی شهرها در مراکز و مسیرهای اصلی شهرها در تمام نقاط مملکت بسط یافتند. این بازارها پایه و الگویی برای بازارهای بعدی شدند. در بسیاری از بازارهای کنونی هنوز ستونها و جرز های دیوار مربوط به قرون اولیه اسلام به چشم می خورد. مسیر بازارمعمولاً از دروازه اصلی شهر شروع شده و به مرکز شهر ختم میشود و گاهی هم ادامه بازار به دروازه دیگر شهر می رسد. بازارها اکثراً در مجاور ارگ حکومتی ، مسجد جامع و میدان اصلی شهر قرار دارند. این موضوع در مورد تقریباً تمامی بازارهای ایران صادق است. در شهرهایی که اماکن مذهبی، بقاع متبرکه و مقبره ائمه وجود دارد، بازارها معمولاً در اطراف و تا مقابل در ورودی آنها ساخته می شده. نمونه ان در ایران در شهرهای ری، مشهد و قم و همچنین در شهرهای مذهبی عراق و عربستان دیده می شود. لذا محوطه بازار در موقعیت بسیار مهم و ممتازی قرار گرفته است و نبض اقتصادی شهر را در اختیار دارد و همچنین در ارتباط تنگاتنگ با امور سیاسی و فرهنگی و اجتماعی شهر می باشد. این مطلب کماکان تا اوایل صده اخیر صادق بوده است. بازار دارای ساختمانهای جنبی بسیاری مانند سراها، تیمچه ها، مساجد،مدارس، آب انبارها، حمام ها و غیره است. گاهی دارلحکومه در خود بازار بوده مانند سرای گنجعلی خان در کرمان. در بعضی موارد ادارات و تأسیسات دیوانی نیز در بازار یا در نزدیکی آن قرار داشته مانند بازار تهران، اصفهان و شیراز و همچنین ساختمانهای دولتی و آموزشی مانند ضرابخانه(محل ضرب سکه)،غورخانه( محل ساختن اسلحه)و حتی کتابخانه و موزه در مجموعه بازار و یا در مجاور آن واقع بوده است( نمونه های این موارد را می توان در بازار تهران مشاهده کرد) در راسته های بازار که حجره ها(مغازه ها) در دو طرف آن قرار دارند معمولاً خرده فروشان هستند که کالا را در معرض دید مشتری قرار می دهند و در مقیاس خرد فروش دارند. در سراها(خان)، تیم ها و تیمچه ها محل استقرار بنکداران و تجار عمده می باشد. بنکدار عمده فروش است و جنس را در مقیاس زیاد از تولید کننده و یا از تجار عمده در سایر شهرها می خردد به خرده فروشان در سطح بازار و شهر می فروشد، لذا لزومی ندارد که حجره وی در معرض دید رهگذران باشد. تجار عمده که تجارت بین شهری و یا حتی بین المللی دارند، فقط با بنکداران طرف می باشند. تجار عمده که تجارت بین شهری و یا حتی بین المللی دارند، فقط با بنکداران طرف می باشند. به مرور زمان و با گسترش بازار، راسته های مختلف آن جنبه تخصصی پیدا کرد و هر راسته ای یا قسمتی از بازار عمدتاً مختص کسب و کار یک صنف به خصوص گردید. تجمع هر یک از اصناف در یک راسته یا چهارسو مزیتهای بسیاری دارد. اول آنکه اعضائ اصناف یک حرفه از قیمتها، نوع جنس و کیفیت آن به راحتی و با سرعت با خبر می شوند. همچنین خریداران کالا نیز می توانند با مراجعه به یک قسمت بازار، امکان تهیه نیازمندیهای خود مطابق با سلیقه و با قیمت متناسب با بودجه خود بخرند. مسئله سوم اینکه هر صنفی فضاهای جنبی و احتیاجات خاص خود را نیاز دارد که در مجاور مغازه های آن صنف باشد. به طور مثال آهن فروسها و فرش فروشان احتیاج به انبارهای بزرگ دارند. مسگرها و نجارها تولید صدای ریاد می کنند که برای سایر اصناف ایجاد مزاحمت می کند و یا زرگرها و صرافها احتیاج به امنیت نسبت به سایرین دارند. سراها، تیم ها و تیمچه ها نیز تخصصی بوده اند و هر کدام مرکز معامله یک نوع کالا بوده و تجار همان کالا درآن سرا، تیم و یا تیمچه حجره داشتند. دربازار به علت رفت و آمد زیاد و فعالیتهای متنوع ان، باعث اصطکاکهایی نیز می شده چناچه «ارنست هولستر» که در اواخر سال 1863 میلادی به اصفهان آمد و مدت قریب به بیست سال با خانواده خود در آنجا زندگی کرد می نویسد: « در شهر در اغلب میدانها و راههای پر عبور و مرور در مدخل مساجد و بازارها حوضچه های عمومی آب آشامیدنی که در تابستان با یخ خنک می شود وجود دارد. از این آب فقط مسلمانها می توانند استفاده کنند. وای بر کسی که مذهب دیگری داشته باشد و بر این آب دست بزند» انجام مراسم مذهبی نیز جزیی از فعالیتهای بازار بوده است. در ایام عزاداری حسینی هر صنفی برای خود دسته داشته و سعی می کرده که در مقابل دیگران مراسم بهتری را انجام دهد. همچنین آزین بندی راسته های بازار در عید نوروز و یا استقبال از حکام و علما نیز رسمی معمول در بازار بوده است. به جرأت می توان گفت که هیچ بنا یا مجموعه بنایی چه در ایران و به احتمال قریب به یقین در سایر ممالک، در طول دوره شهرنشینی نتوانسته است این گوناگونی و فراهم آوردن فعالیتهای مختلف شهری را در یک مکان جمع کند. در واقع بازار نبض شهر است، مکانی که در ارتباط مستقیم با تمامی ارگانهای فرهنگی، سیاسی و خدماتی شهر می باشد و تبلور کلیه فعالیتهای شهری در آن نمایش پیدا می کند. کدام بنای دیگر می تواند این همه خصوصیات را دارا باشد؟؟
منبع: بررسی اقلیمی ابنیه سنتی ایران _ دکتر وحید قبادیان

اولین همایش اماکن مقدس _ مشهد

برای مطالعه ی بهتراین بروشورها روی آنها کلیک کنید
اولین همایش اماکن مقدس
معماری معاصر و توسعه حریم حرم حضرت رضا علیه السلام
(24_26)
مرداد ماه 1386، مشهد مقدس

آرامگاه نادرشاه افشار _ مشهد

ساختمان آرامگاه نادر بر اساس دو شکل هندسی ، یعنی مربع و مثلث طراحی شده است. این بنا از سنگ خارای کوه سنگی مشهد ساخته شده و اشاره به صلابت و عظمت نادر شاه دارد. تالار آرامگاه به شکل مربع، از دو دیوار قرمز رنگ بسته و در پناه د. دیوار قرار گرفته است. این زاویه و پناه و باز بودن تالار حالت صحنه ی جنگ و دفاع و حمله را تداعی می کند. رنگ قرمز دو دیوار نیز به معنای جنگ است و برجستگیهای متفاوت سنگی که از دیوار بیرون آمده نبردهای مختلف نادر را نشان می دهد. ستون های اطراف تالار هم با خصوصیاتی اجرا شده که نشانه ای از کلاه نادر است
معماری این مجموعه کاری از استاد هوشنگ سیحون می باشد. « قسمتي از بروشور مجموعه فرهنگي نادري ، تهيه شده توسط اداره كل ميراث فرهنگي خراسان »

زندگینامه و بیوگرافی مختصری از نادر شاه افشار

نادر شاه افشار از ایل افشار بود او از مشهورترین پادشاهان ایران بعد از اسلام است ، ابتدا نادر قلی یا ندرقلی نامیده می شد موقعی که افغانها و روس ها و عثمانی ها از اطراف بایران دست انداخته بودند و مملکت در نهایت هرج و مرج بود یکعده سوار با خود همراه کرد و به طهماسب صفوی که کین پدر برخواسته بود، همراه شد فتنه های داخلی را خواباند. افغانها را هم بیرون ریخت ، شاه طهماسب صفوی از شهرت و اعتبار نادر در بین مردم دچار رشک و حسادت گشت و برای نشان دادن قدرت خود با لشکری بزرگ به سوی عثمانی تاخت و در آن جنگ هزاران سرباز ایرانی را در جنگ چالدران بدلیل عدم توانایی به کشتن داد و خود از میدان جنگ گریخت. نادر با سپاهی اندک و خسته از کارزار از مشرق به سوی مغرب ایران تاخت و تا قلب کشور عثمانی پیش رفت و سرزمینهای بسیاری را به خاک ایران افزود و از آنجا به قفقاز تحت اشغال روس ها رفت که با کمال تعجب دید روسها خود پیش از روبرو شدن با او پا به فرار گذاشته اند. در مسیر بر گشت در سال 1148 در دشت مغان در مجلس ریش سفیدان ایران از فرماندهی ارتش استعفا نمود و دلیلش اعمال پس پرده خاندان صفوی بود . و خود عازم مشهد شد. در نزدیکی زنجان سوارانی نزدش آمدند و خبر آوردند که مجلس به لیاقت شما ایمان دارد و در این شرایط بهتر است نادر همچنان ارتش دار ایران باقی بماند و کمر بند پادشاهی را بر کمرش بستند . او سه بار به هند اخطار نمود که افسران اشرف افغان را که حدودآ 800 نفر بودند و در قتل عام مردم ایران نقش داشتند را به ایران تحویل دهد که در پی عدم تحویل آنها، سپاه ایران از رود سند گذشتند و هندوستان را تسخیر نمودند. 800 متجاوز افغان را در بازار دهلی به دار زدند و بازگشتند و نادر شاه حکومت محمد گورکانی را به او بخشید و گفت ما متجاوز نیستیم. اما از حق مردم خویش نیز نخواهیم گذشت. محمد گورکانی بخاطر این همه جوانمردی نادر از او خواست هدیه ای از او بخواهد و نادر قبول نکرد و در پی اسرار او گفت: جوانان ایران به کتاب نیازمندند، سالها حضور اجنبی تاریخ مکتوب ما را منهدم نموده است. محمد گورکانی متعجب شد او علاوه بر کتابها، جواهرات بسیاری به نادر هدیه نمود که بسیاری از آن جواهرات اکنون پشتوانه پول ملی ایرا ن در بانک مرکزی است . 12 سال سطنت نمود و در سال 1160 بوسیله عده ای خائن کشته شد . نکته قابل ذکر آنست که او از 15 سالگی تا 25 سالگی بهمراه مادرش در بردگی ازبکان گرفتار بود و با مرگ مادرش از اردوگاه ازبکان گریخت و پس از آن با جوانان آزادیخواهی همپیمان شد
_ در اینجا گزیده ای از سخنان نادر شاه افشار پادشاه ایران زمین را تقدیم می کنم : نادر شاه افشار : میدان جنگ می تواند میدان دوستی نیز باشد اگر نیروهای دو طرف میدان به حقوق خویش اکتفا کنند. نادر شاه افشار : سکوت شمشیری بوده است که من همیشه از آن بهره جسته ام. نادر شاه افشار : تمام وجودم را برای سرفرازی میهن بخشیدم به این امید که افتخاری ابدی برای کشورم کسب کنم. نادر شاه افشار : باید راهی جست در تاریکی شبهای عصیان زده سرزمینم همیشه به دنبال نوری بودم نوری برای رهایی سرزمینم از چنگال اجنبیان ، چه بلای دهشتناکی است که ببینی همه جان و مال و ناموست در اختیار اجنبی قرار گرفته و دستانت بسته است نمی توانی کاری کنی اما همه وجودت برای رهایی در تکاپوست تو می توانی این تنها نیروی است که از اعماق و جودت فریاد می زند تو می توانی جراحت ها را التیام بخشی و اینگونه بود که پا بر رکاب اسب نهادم به امید سرفرازی ملتی بزرگ. نادر شاه افشار : از دشمن بزرگ نباید ترسید اما باید از صوفی منشی جوانان واهمه داشت . جوانی که از آرمانهای بزرگ فاصله گرفت نه تنها کمک جامعه نیست بلکه باری به دوش هموطنانش است. نادر شاه افشار : اگر جانبازی جوانان ایران نباشد نیروی دهها نادر هم به جای نخواهد رسید. نادر شاه افشار : خردمندان و دانشمندان سرزمینم ، آزادی اراضی کشور با سپاه من و تربیت نسلهای آینده با شما ، اگر سخن شما مردم را آگاهی بخشد دیگر نیازی به شمشیر نادرها نخواهد بود. نادر شاه افشار : وقتی پا در رکاب اسب می نهی بر بال تاریخ سوار شده ای شمشیر و عمل تو ماندگار می شود چون هزاران فرزند به دنیا نیامده این سرزمین آزادی اشان را از بازوان و اندیشه ما می خواهند . پس با عمل خود می آموزانیم که پدرانشان نسبت به آینده آنان بی تفاوت نبوده اند .و آنان خواهند آموخت آزادی اشان را به هیچ قیمت و بهایی نفروشند. نادر شاه افشار : هر سربازی که بر زمین می افتد و روح اش به آسمان پر می کشد نادر می میرد و به گور سیاه می رود نادر به آسمان نمی رود نادر آسمان را برای سربازانش می خواهد و خود بدبختی و سیاهی را ، او همه این فشارها را برای ظهور ایران بزرگ به جان می خرد پیشرفت و اقتدار ایران تنها عاملی است که فریاد حمله را از گلوی غمگینم بدر می آورد و مرا بی مهابا به قلب سپاه دشمن می راند … نادر شاه افشار : شاهنامه فردوسی خردمند ، راهنمای من در طول زندگی بوده است. نادر شاه افشار : فتح هند افتخاری نبود برای من دستگیری متجاوزین و سرسپردگانی مهم بود که بیست سال کشورم را ویران ساخته و جنایت و غارت را در حد کمال بر مردم سرزمینم روا داشتند . اگر بدنبال افتخار بودم سلاطین اروپا را به بردگی می گرفتم . که آنهم از جوانمردی و خوی ایرانی من بدور بود. نادر شاه افشار : کمربند سلطنت ، نشان نوکری برای سرزمینم است نادرها بسیار آمده اند و باز خواهند آمد اما ایران و ایرانی باید همیشه در بزرگی و سروری باشد این آرزوی همه عمرم بوده است. نادر شاه افشار : هنگامی که برخواستم از ایران ویرانه ای ساخته بودند و از مردم کشورم بردگانی زبون ، سپاه من نشان بزرگی و رشادت ایرانیان در طول تاریخ بوده است سپاهی که تنها به دنبال حفظ کشور و امنیت آن است. نادر شاه افشار : لحظه پیروزی برای من از آن جهت شیرین است که پیران ، زنان و کودکان کشورم را در آرامش و شادان ببینم. نادر شاه افشار : برای اراضی کشورم هیچ وقت گفتگو نمی کنم بلکه آن را با قدرت فرزندان کشورم به دست می آورم. نادر شاه افشار : گاهی سکوتم ، دشمن را فرسنگها از مرزهای خودش نیز به عقب می نشاند. نادر شاه افشار :کیست که نداند مردان بزرگ از درون کاخهای فرو ریخته به قصد انتقام بیرون می آیند انتقام از خراب کننده و ندای از درونم می گفت برخیز ایران تو را فراخوانده است و برخواستم.
با سپاس از وبلاگ مشاهیر ایران و دانشمنامه جهانی ویکیپدیا

موزه و باغ نادرشاه افشار _ مشهد

تجربه فضا ديگر تجربه فضاي مطلوب معماري به راحتي ممكن نيست. زندگي هر روزه ما در هياهوي خيابانهاي شلوغ شهر و ساختمانهاي يكسان مي گذرد. من هم باورم نمي شد كه پس از يك صبح گرم و عكاسي در خيابانها و كوچه هاي شلوغ مركز شهر ، بهشتي در چند قدمي ،‌ انتظارم را مي كشد:‌ - مشهد ،‌ 26 مرداد ماه 1381 ، چهارراه شهدا ، ساعت 12 ظهر. عجيب بود كه چطور سالها به خاطره خودم از اين مجموعه زيبا اكتفا كرده و براي تجديد آن قدمي بر نداشته بودم. اين ، شايد از همان عادت ما به رنگارنگي كاذب زندگي معمولي و عجله براي كارهايي كه هرگز تمامي ندارد ، سرچشمه مي گرفت. قدم اول در ميان شلوغي و ازدحام و بوق و دود و داد ، در ظهر گرم چهارراه شهدا ، تبرزينهاي حصار مانند باغ كه انگار از صدها سرباز آماده به رزم زير كفپوش پياده رو خبر مي دادند ، من را به درب ورودي مجموعه راهنمايي كردند و ناگهان در افق ديد من منظره اي نمايان شد كه شوكي مانند حجمي از آب سرد در آن هواي دم كرده داشت. بهتر است خودتان شاهدش باشيد : مگر مي شد اينهمه عظمت را ، ‌اينگونه ، در يك جا به لشگر كشيد ؟ هوشنگ سيحون. متولد تهران 1299. ديپلم متوسطه ، تهران 1319. دريافت درجه مهندسي معماري از دانشكده هنرهاي زيبا 1323. دريافت ديپلم معماري دانشكده بوزار پاريس 1328. دانشيار و استاد دانشگاه تهران و رياست دانشكده هنرهاي زيبا تا سال 1347. فعاليتهاي متعدد معماري ،‌ هنري ، علمي و سمينارها ، سخنراني ها و نمايشگاهها در نقاط مختلف جهان. آثار زيباي معماري او نام آشنايند و فعاليتهاي هنريش نظير نقاشي ، سراميك ، گليم و بويژه كروكيهاي معماري ايران را در دانشگاهها و كلكسيونهاي برجسته دنيا مي توان يافت. سيحون ، با كارنامه اي درخشان ، همواره از نام آوران معماري معاصر ايران خواهد بود. و آرامگاه تنها واژه اي كه در اولين برخورد مي شد بيان كرد « عظمت » بود. عظمت تاريخي كه بر تمدن ايران زمين گذشته بود و به حق ، تجليلي شايسته از آن شده بود. آرامگاه باشكوهي كه در ميان باغي زيبا ، داستانهاي جنگاوري پادشاهي بزرگ را براي آيندگان ،‌ به تصوير مي كشيد. احجام سنگين و با شكوه ، ‌تيره روشنيهاي عميق و سنگين ، مقياسهاي تأثير گذار ، جنسيتهاي خيره كننده و مجسمه … از ابتداي ورود ، نادر و سربازانش ، در بلندا ، برمجموعه و بر ديد و حواس ما سلطنت مي كنند. نادر سوار بر اسب و سه سرباز عصر نادري در ركاب. مجسمه اي از برنز در اتفاع شاخص 5/12 متري. باطرحي از استاد ابوالحسن صديقي. حضور جدي او بر همه جا سايه افكنده بود. صداي حركت و كشاكش جنگ از آن برميخاست. صداي سم اسبان ، صداي شمشيرها و فرياد بدنهاي به خون آغشته ، صداي رزم و جنگ آوري. اگر كمي از اين مجسمه و برج با عظمت سنگي آن كه با بلوكهاي سنگي نامنظم بر ساختاري بتوني استوار شده ، فارغ شويم ، به بناي اصلي مي رسيم ؛ حجم سنگيني كه برستونهاي چند وجهي ستبري قرارگرفته است. پياده نظاهي كه به رهبري فرمانده خود ، با آرامش به جلو در حركتند. حركت را در نظم وسوسه انگيز سايه روشنشان مي توان ديد. با ورود به جمع اين سربازان ، ناگهان تاريكي بر فضا غلبه مي كند و به آرامش ابدي آرامگاه مي رسيم… و سكوت و . . . فضايي نيمه تاريك با پوششي از سنگهاي تراورتن قرمز و بلوكهاي سنگی غيرهم شكل ، ‌كه پراكنده و نامنظم از ميان ديوار بيرون زده اند. سقف بتوني چهار وجهي با نورگيرهاي مثلثي شكل و طرحدار در اطراف آن ، كه نور كم و رنگداري را به داخل مي فشاندند. و نادر ، در گوشه اي از اين فضاي وهم و خيال در زير سنگ قبري زيبا آرميده است. حجمهاي بتوني سربرآورده از ديوار قرمز رنگ تالار ، گويي داستانسراياني از تاريخ اند كه در گوش ما زمزمه مي كنند. در آن كنج خلوت و كم نور ، در پشت سنگ قبر ، وقتي به نور پر فروغ بيرون نگاه مي كردي ، نادر فقط يكي از داستانهاي اين قصه گويان پرشور وساكت بود كه حماسه تمدني هزاران ساله مي خواندند. موزه متصل به بناي مركزي آرامگاه ، دو تالار كوچك ، كه از بيرون ، بلوكهاي نامنظم سنگي ، نظير آنچه كه در برج بكار رفته بود پوشيده اند ، در درون ، ساده و بي پيرايه ، به موزه اي اختصاص يافته اند : شمشيرها ، تيروكمان و خنجرها ، تفنگها و لباسها و . . . گويي قصه گويان تالار اصلي ، سر برآورده از تاريخ به رنگ خون نادر ، تن در اين اتاقها فرسوده اند و براي اثبات گفته هاي خويش ، با رزم آلات حقيقي دست و پنجه نرم مي كنند هريك از اين دو تالار ، از بيرون ، شخصيت مستقل خود را دارند . اولي با شبكه اي نامنظم و بتوني ، كه سايه روشن نما را ، در حاله اي از ابهام باقي مي گذارند ودومي كه با احجامي بيرون زده از سقف ، آب نماهايي را تشكيل داده اند… صداي زلال آب. در راه ورود به تالار دوم ، در مقابل راهرويي كه به بيرون باز شده تا شايد باريكه اي از نور بر ورودي بيفشاند ، نيم تنه اي از پادشاه ، خوشامد گوست. نيم تنه اي مرمرين ، هنر دست استاد صديقي. با گذر از اين فراز و نشيبها ، وقتي دوباره به تالار باز مي گردي ، تاريكي درون را بر روشني بيرون ترجيح مي دهي. لختي ، يا حتي بيشتر ، در كناره ها و برسكوها مي نشيني و اينجاست كه در تلاطم نسيم خنك بيرون ، زير پاي سربازان بي جان ايران زمين خود را در مقابل عظمت تاريخي هزاران ساله، كودكي مي يابي. در ترديد رفتن و ماندن ، چند پله پايين تر ، دري كوچك پيداست. برج اينجا فضا بي واسطه زيباست . بي دغدغه ، بي آلايش سنگين ، خيال انگيز ، پر وسوسه. نه . . . نه . . . هر سخني گزافه است. بي فايده است . . . اينجا « فضا » است. چيزي نمي گويم. بگذار هر روز اگر خود به اينجا قدم گذاشتيد ، تجربه اش كنيد! ولي جلوي آن تريبون خاموش ، با آن روشنايي باريك نزديك سقف و زير وزن عجيب فضا شما هم مثل من به صدا خواهيد آمد : همانگونه كه در ديگر آثار سيحون ديده بودم ،‌ هيچ عنصري از قلم طراحي او گريزي نيافته بود! ساختمان مديريت ، كتابخانه ،‌ نگهباني ، گلخانه و محوطه . باغچه ها ، آبنماها ، حوضها ، نيمكتها وديگر عناصر محوطه به زيبايي طراحي شده بودند. وسواس طراحي او در عين سادگي و پختگي ، مجموعه اي به ميراث فرهنگي ما تقديم كرده كه در خور ستايش است: مجموعه آرامگاه نادري . پراكنده - كار از 22 مهر 1335 آغاز شد. 11 آذر 1335 آغاز عمليات ساختماني و 25 خرداد 1338 تحويل موقت و 17 اسفند1340 تحويل قطعي بود. مجموعه رسماً در 12 فروردين 1342 بازگشايي گرديد. - بناي آرامگاه كه 1200 متر مساحت دارد داراي سه ايوان شرقي ، جنوبي و غربي متصل به يكديگر است و در ميان باغي به مساحت 15469 مترمربع قرار گرفته است. - مجسمه برنزي نادر بر اساس طرح گچي استاد ابوالحسن صديقي و از سال 1337 توسط كارخانه ايتاليايي ريخته گري بروني انجام و در 13 شهريور 1339 نصب گرديد. - در كنار پلكان ورودي اصلي ، لوله توپي قرار دارد كه در سي و پنجمين سال پادشاهي شاه عباس اول ، از پيروزي بر سپاه پرتغالي ها بدست آمده و در سال 1354 در كنار آرامگاه نصب گرديده است. - علاوه بر موزه ، كتابخانه عمومي كوچك اما زيبايي ، در ميان محوطه باغ قرار دارد. - در ميان محوطه ، آرامگاه كلنل محمد تقي خان پسيان از سربازان شجاع ايران ، يكي از زينت بخشهاي مجموعه است. و ديگر هر آنچه هست ، حضور يست مقتدرانه. وقتي چند ساعت بعد ، سوار بر تاكسي و درحال حركت ، ‌همانگونه كه فرياد بي صداي نادر را بر فراز اين معماري خيال انگيز مي شنيدم ، و تبرزين افراشته اش را ، در شلوغي و بيداد چهارراه شهدا ، كه نمي دانستم كارزار جنگ داغستان است يا جنگ مسافركشها با بيداد آفتاب ، ناخواسته از خود مي پرسيدم . . . امروز به كجا مي تازي ؟ مقاله از مهندس محمد خبازي

شیراز

در افسانه ها آمده است كه شيراز فرزند تهمورس (از پادشاهان سلسله پيشداديان) شهر شيراز را تاسيس كرد و نام اين شهر برآمده از نام اوست. به روايتي ديگر، نام اين شهر «شهر راز» بوده كه به اختصار شيراز خوانده شده است. در حالي كه بر اساس تحقيقات «تدسكو» شيراز به معناي مركز انگور خوب است و بالاخره بنا به نوشته كتاب «صور الاقاليم» از جهت وجود دام هاي بسيار در دشت شيراز، آنجا را «شيرساز» ناميده‌اند. علاوه بر اين، در گذشته، شيراز را شيدراز به معناي شيب بلند مي‌خوانده‌اند. چون سطح اين جلگه داراي شيب زياد و طولاني است. حتي هم اكنون به محلهاي پايين شيراز، شي بازار يا شيب بازار مي‌گويند. اين شهر از لحاظ پتانسيل گردشگري و جذب توريست از مهمترين شهرهاي كشور است و چه از لحاظ طبيعت گردي و چه از لحاظ فرهنگي، آثار باستاني و اماكن زيارتي كم نظير است. كه از مهمترين آنها آنوبانيتي مي‌تواند موارد زير را نام برد. باغ دلگشا، باغ ارم، نارنجستان قوام، باغ عفيف‌آباد، باغ زيباي جهان نما، حافظيه، آرامگاه سعدي (سعديه)، ارگ كريم خان، آستانه مباركه حضرت شاهچراغ، دروازه قرآن، بازار وكيل، آرامگاه سيبويه، آستانه سيدعلاءالدين حسين، حمام وكيل، آرامگاه خواجوي كرماني، بقعه هفت تنان، بقعه چهل تنان، موزه پارس و … شيراز، اين شهر باستاني، در طي گذشت ايام به القاب گوناگوني شهرت داشته كه از آن جمله دارالملك دارالعلم، ملك سليمان را مي‌توان نام برد. اما شايد مشهورترين و قديمي ترين لقب شيراز همان ملك سليمان است و بدين خاطر بر بسياري از بناهاي قديمي شهر همچون عمارات باغ نظر، سر در بازار مشير، نارنجستان قوام و … تصويرهايي از حضرت سليمان نقش شده است كه معمولا وي را بر تختي نشسته و در وسط مجلس نشان مي‌دهد. عده‌اي از وزرا و تعدادي از ديوها گوش به فرمان او در اطرافش ايستاده‌اند و تعدادي از حيوانات وحشي و اهلي نيز در بين گلها و درختان و بدور حضرت سليمان ترسيم شده‌اند. شيراز، شهر حافظ و سعدي شهر گل و بلبل و مصداق و معرف يك شهر ايراني است. فرهنگ و ادب ايران آنقدر با اين شهر در پيوند است كه واقعا نمي‌توان ايران و زبان فارسي را بدون شيراز و حافظ و سعديش تصور كرد. لسان الغيب حافظ شيرازي كه غزل عرفاني ايران را به اوج خود رسانيد و آموزگار زبان فارسي ، سعدي كه به گفته همه بزرگان زبان فارسي مديون آن استاد بلا منازع است و هر يك به تنهايي براي افتخار كشوري كافي هستند. و در اين خاك پاك خفته‌اند. علاوه بر سعدي و حافظ و خواجو بسياري از بزرگان تاريخ ايران از اين خطه بر‌آمده‌اند و اين شهر را به حق مي‌توان پايتخت فرهنگ و زبان فارسي ناميد.
خوشا تفرج شيراز، خاصه در نوروز