تادائوآندو
آندوبی شک مهمترین و با نفوذترین معمار معاصر ژاپنی است . شهرت او بیشتر به خاطر ترکیبات موجز و منسجم و نحوه ی به کارگیری مصالح، بویژه بتن است. تجربه ی فضا و طبیعت ، آسمان و باد مضمون های غالب آندو هستند . هدف او تغییر معنای طبیعت از گذرگاه معماری است و همه ی اینها ریشه در سنت منطقه ای زیست گاه او – یعنی کانزای – دارد
موزه چوب در انتهای شمال غربی ناحیه هیوگو در ژاپن قرار دارد. جایی که دارای جنگلهای انبوه و گاهی بارش برف زمستانی است. در 10 سال اخیر این مناطق با ساخت بناهایی که توسط توسعه دهندگان صنعت لیزر انجام شده دستخوش نابودی قرار گرفته است. اگر بخواهیم اهمیت محافظت از چوب و جگل ها را بدانیم ضرورت دارد که مطالبی را درباره تاریخ و سنت فرهنگ چوب فراگیریم . این موزه حلقه مانند با قطر 46 متر در جنگل انبوه اطراف خودمحصور شده است . در مرکز ساختمان یک تهی جای دایره ای به قطر 22 متر قرار دارد که از بالا به سمت آسمان باز می شود و در قسمت پایین آن استخری قرلر دلرد که در واقع به نوعی می توان گفت محل تلاقی آسمان و آب است . بازدید کنندگان از طریق مسیری شیب دار به ساختمان ذسترسی دارند که در ساخت آن از شیب طبیعی سایت استفاده شده است . در داخل ساختمان ستون ها و تیرهایی که از ورقه های چوب سرو هیوگو ساخته شده اند سقفی را به ارتفاع 16 متر تحمل می کنند و در پایین پلکانها مهتابی ها و شیبه ها با شیب های ملایم سلسله مراتبی غنی و سه بعدی را برای دسترسی به محصولات فرهگ کاربری چوب- که در معرض مایش قرار دارد- فراهم می سازند
Samirajan dashtam ketabe tadao andoro niga mikardam ta shayad ye chizs vase mozooe moghadamat 2(harkat va maks:D)be zehnam berese ke Chesham be mooze choobe tadao ando oftad, mozoosh kheili baram jaleb bood goftam barat befrestam age khoshet oomado didi be dared web mikhore azash estefade kon:D
تشکراز مهرنازعزیز که این ایمیل قشنگ را برای من فرستاد
شاید گفتن این حرفا درست نباشه
امروز 7 اسفند 1385 که طبق اخبار: 22 سانتی متر در مشهد برف آمده و تا عصر حدود 1800 تصادف در شهر بوده که آمار وحشتناکیه !! حالا تصور کنین تو این هوا ما از ساعت 14 تا 18 کلاس بیان معماری داشتیم و از اونجایی که از صبح هیچ کلاسی در دانشگاه تشکیل نشد ما هم خوشحالتر از بچه مدرسه ایها برنامه ی برف بازی جور می کردیم که خبر رسید جناب مهندس....فرمودند همه باید بیان کلاس وگرنه..؟؟!! دیگه همه می دونیم این واژه های استادا مترادف با بدبختی آخر ترمه، خلاصه با کلی مکافات با 30 دقیقه تأخیر به کلاس رسیدیم. آخ که خدا نصیب هیچکی یه استاد بی وجدان نکنه شایدم بی مسؤلیت ،از لحظه ای که من وارد شدم تا ساعت 18:12 که همه در اسارت بودیم جز 15 دقیقه تازه اونم اگه خیلی دست بالا بگیریم؛ تمامه صحبتا مربوط به دوران کودکی استاد و خونه ی عمو جان و نقاشی های دوران کودکی وآداب و رسوم اون زماناو....بود و هر از گاهی برای عوض کردن حال و هوای کلاس با مبایلشون صحبت می کردند! البته شاید مقدار کمی از این حرفا بی ربط به معماری و درس بیان نبود ولی اصلاً به موقع و به جا تعریف نشد من که به شخصه تمامه مدت کلاس حس می کردم تو مهدکودکم و به این استاد عزیز گفتن 4 ساعتی سر ما رو بند کنه....!!! اینقدر جناب مهندس در خاطراتش فرو رفته بود که از آنتراک هم یادش رفت ، خلاصه به قدری این 4 ساعت مرگبار می گذشت که تا رسیدم خونه نشستم پای کامپیوتر و فی البداهه شروع به نوشتن کردم البته لازم به ذکر؛ برای برگشت تقریباً 45 دقیقه با بچه ها تو خیابون منتظر تاکسی بودیم وبا تمام وجودمون از آمدنمون به کلاس پشیمون بودیم چون نه تنها وقتمون به بدترین شکل هدر شد بلکه به بی برنامگیه دانشگاه و بی مسؤلیتیه کسانی که ظاهراً و اسماً استاد نام گرفتند بیش از پیش پی بردیم ، بیشتر از این دردل نمی کنم چون تمومی نداره و جز اعصاب خوردی فایده ای هم نداره
سر انجام من که فهمیدم تو این دانشگاها باید با چشم بسته بریم و بیایم،شما چی؟؟؟؟
به امید روزی که هرکس در هر جایگاهی اول خودش را ببیند دوم دیگران
===>>تنها خوبیه این کلاس این بود که ما بیشتر به ارزش اساتیدی مثل مهندس اعرابی پی بردیم
1935 نورمن فاستر ، در اول ماه ژوئن در شهر منچستر متولد شد . 1953 پس از اتمام دوره متوسطه ، به صورت نيمه وقت و به عنوان منشی در تالار شهر منچستر شروع به کار کرد . سپس به خدمت سربازی رفت و در حين خدمت در نيروی هوايی ، در زمينه مهندسی الکترونيک مهارت يافت و اطلاعاتی در مورد هواپيما کسب کرد . در نهايت ، به دليل علاقه به هولپيماهای گلايدر به يک خلبان ماهر تبديل شد . 1955 پس از اتمام دوره دوساله سربازی ، در دفتر دو تن از معماران منچستر مشغول به کار شد
1956 با ثبت نام در دانشگاه معماری منچستر ، به فراگیری دروس نسبتا سنتی ( در مقایسه با دروس و و رويکرد های متفاوت در انجمن معماران لندن و مدرسه ی معماری لیورپول ) پرداخت . با اين حال ، در اين سال ها توانست مهارت های منحصر به فردی در زمينه ی فنون ترسيم و ارائه به دست آورد
او در اين سال ديپلم معماری و مجوز طراحی شهری خود را دريافت کرد . در همطن زمان ، مدال هی وود و مدال برنز انجمن معماران منچستر به وی اهدا شد . علاوه بر اين ، با قبولی در بورسيه ی تحصيلی انجمن ساختمان سازان ، به فلاوشيپ هنری نايل شد . پس از آن برای گذراندن دوره دو ساله ی تخصصی در دانشگاه ييل به آمريکا رفت . وی در آنجا تحت تاثير پل رادولف ، سرج چرمایف و وين سنت اسکالی قرار گرفت و در همين زمان با ريچارد راجرز ( که مانند خود او دانشجوی بورسيه بود ) و جيمز استرلينگ ( که برای مدت کوتاهی در همان مدرسه تدريس می کرد ) ملاقات کرد . 1962 فاستر مدرک فوق ليسانس معماری را با موفقيت دريآفت کرد . سپس گردش معماران را از سواحل شرقی ايالات متحده تا کاليفرنیا آغاز کرد و در اين سفر ، روند توسعه ی معماری مدرن را از فرانک لويد رايت تا چالز آيمز بررسی و دنبال کرد . 1963
پس از بازگشت به انگلستان با همکاری ريچارد راجرز ، گروه طراحی " گروه 4 " را در لندن تشکيل داد . ديگر همکاران آنها در اين گروه عبارت بودند از : سور راجرز ، همسر ريچارد راجرز ، و جورجيا والتون که با راجرز در انجمن معماران لندن تحصیل کرده بود . مدتی بعد ، وندی چيزمن ( فارغ التحصیل مدرسه معماری بارتلت دانشگاه لندن که بعدها همسر فاستر شد ) نيز به آنها ملحق شد . البته از همان آغاز ، عضویت جورجیا بالتون ( که دفتر اصلی او در هامپ استید بود ) حالتی ظاهری داشت و تاثير چندانی بر رابطه آنها نداشت
1964 در اين سال با وندی چيزمن ازدواج کرد که ثمره آن ، دو فرزند به نام های " تی " و " کال " است . 1966 در اين سال به عضويت انجمن معماران سلطنتی انگلستان در آمد
1967 فاستر همراه با " گروه 4 " ساختمانی را طراحی کرد که وی را به شهرت جهانی رساند . اين ساختمان ، کارخانه رليانس در سوئد بود که آخرين بنای ساخته شده توسط این گروه است زیرا اين گروه در همان سال منحل شد . سپس نورمن و وندی فاستر با هدف ايجاد يک مرکز برای طراحی و تحقيقات ، دفتر معماری فاستر و همکاران را تاسيس کردند . در اين دفتر در مجاورت باغ کوونت قرار داشت
1968 در حین طراحی پروژه تئاتر ساموئل بکت ، با ريچارد باکمينيستر فولر آشنا شد که بعد ها ، تاثير عميقی در انديشه و کارهای فاستر گذاشت . آشنايی ، سر آغازی بود برای دوستی و همکاری طولانی پر ثمری که تا زمان مرگ اين استاد آمريکايی ( يعنی سال 1983 ) ادامه داشت . 1971
در اين ، دفتر معماری فاستر و همکاران به طبقه همکف ساختمانی در خيابان فيتزروی ( که فقط چند صد متر از برج اداره پست فاصله داشت ) منتقل شد. تجهيز و طراحی داخلی اين دفتر ، بستری بود برای بررسی و آزمايش مفاهیم و مصالحی که بعده ها هسته اصلی فلسفه کار فاستر را شکل داد . 1974
فاستر به عنوان نايب انجمن معماری انتخاب شد . شرکت او که قبلا با يک شرکت نروژی به نام " شرکت خطوط کشتی رانی فرداولسن " همکاری داشت ، دفتری در اوسلو تاسيس کرد و ابتدا کارهايی برای اين کار فرمای نروژی انجام داد ؛ سپس با کارفرماهای ديگر در نقاط مختلف کشور همکاری کرد
1975 در اين سال ، ساخت دفترهای شرکت بيمه ويليس ، فابروداماس در ايپسوويچ به پايان رسيد و اين پروژه ، شرکت فاستر را به شهرت جهانی رساند
1978 ساخت مرکز های هنرهای تجسمی سانز بوری ، آغاز مرحله ی مهم و درخشانی در زندگی حرفه ای او شد . پروژه های ارزشمند ديگری را برای او و همکارانش به ارمغان آورد
1979 در اين سال شرکت بانکداری هنگ کنگ و شانگهای از وی دعوت کرد که همراه شش شرکت بين الملی ديگر ، در مسابقه ای محدود با موضوع طراحی دفتر مرکزی اين بانک شرکت کند . با انتخاب طرح فاست به عنوان طرح برگزيده ، اجرای اين پروژه به شرکت وی واگذار شد
1980 فاستر در اين سال به عضويت انجمن معماران آمريکايی در آمد ، علاوه بر اين ، در همين سال دکترای افتخاری دانشگاه انجلیای شرقی به او اعطا شد . در بيست و چهارم ژوئن نيز ، در مراسم اهدا مدال طلای سال 1980 به جيمز استرلين سخنرانی کرد
1981 در اين سال با شرکت در مسابقه محدود طراحی ورزشگاه سرپوشيده فراکفورت آمين ، جايزه طرح برگزيده را دريافت کرد . در همين زمان ، معماری او در يکی از برنامه های مستند هنری BBC معرفی شد و مورد بررسی قرار گرفت . 1982
در اين سال ، دفتر آنها به خيابان گریند پورتلند و در مجاورت دفتر های شرکت REBA منتقل شد . همچنين به عنوان يکی از اعضای هيئت علمی دانشکده صنعتی هنر لندن انتخاب شد .
1983 در اين سال ، فاستر بالاترين رتبه اين حرفه را از آن خود کرد و " مدال طلای سلطنتی " رشته معماری را دريافت نمود . اين مدال ، جايزه بين الملی ارزشمندی است که در سال 1848 ، ملکه ويکتوريا برای پيشرفت حرفه معماری در نظر گرفته بود . در مراسم اهدا این جايزه ، با کمينيستر فولر سخنرانی کرد . فاستر در اين سال به عضويت دانشگاه سلطنتی در آمد . پس از برگزاری يک مسابقه ی محدود با شرکت گروه منتخب معماران ، از فاستر برای طراحی مرکز جدیدی برای BBC در منطقه ی پورتلند دعوت شد . اين مرکز در مقابل کليسای آل سولز اثر جان ناش قرار دارد .
1984 در مسابقه محدودی که شورای شهر نايمز برای طراحی يک مدياتک و مرکز هنرهای معاصر در آن شهر برگزار کرد ، طرح فاستر برنده شد . در همين سال اتحاديه ی بين المللی معماران ، جايزه آگوست پره را به وی اهدا کرد .
1986 دانشگاه بت ، دکترای افتخاری علوم را به فاستر اعطا نمود. در همين سال ، دو نمايشگاه مهم از کارهای او برپاشد : يکی در انجمن معماران فرانسه در پاريس ( بازگشايی در ژانويه ) و ديگری در دانشگاه سلطنتی لندن ( بازگشايی در اکتبر ) . وی جايزه موسسه طراحی ژاپن را به خود اختصاص دا . شرکت او نيز در همين سال در مسابقه تغيير شکل و بازسازی يک سايت 48 هکتاری در منطقه کينگزکراس در لندن برنده شد . اين پروژه ، در نوع خود بزرگترين و وسيع ترين طرح شهر سازی در اروپا است و شامل تفکيک طيف وسيعی از عملکردهای مختلف می باشد. از جمله اين عملکردها می توان به ايستگاه تونل راه آهن متصل به پارک بزرگ اشاره کرد که اطراف آن از ساختمانهای مسکونی و اداری پوشيده شده است . اين پروژه و پروژه ی چهارراه پاترنوستر ، آغاز مرحله جديدی از اجرای پروژه هايی در مقياس شهری بود . در سال بعد ، اين شرکت طرح های شهری مختلفی برای شهرهای زير طراحی و اجرا کرد: کمبريج ( 1989 ) ؛ نايمز، کانس و برلين ( 1990 ) ؛ گرينويچ ( 1991 ) ؛ روتردام ، لودن شيد و يوکوهاما ( 1992 ) ؛ بافت تاريخی چارترس ، کورفو و ليسبون ( 1993 ) . هم اکنون اين شرکت در حال انجام پروژه ای برای تغيير شکل و بازسازی قسمت وسيعی از مرکز شهر بارسلون است که مساحت سايت آن بيش از 220 هکتار است .
1988 ظرفيت بالای اين شرکت باعث شد که بتواند به مجموعه ی وسيعی از برنامه ها و پروژه های کلان مقياس پاسخگو باشد . یکی از اين پروژه ها ، برج مخابرات بارسلون است که به منظور آماده سازی شهر برای مسابقات المپيک در نظر گرفته شده است . نمونه های ديگر اين پروژه ها ، مترو شهر بيلبائو ، پل دره گذری در منطقه ی رنس در فرانسه و ايستگاه زيرزمينی کاناری وارف در لندن ( 1991 ) است . 1989 اين مصادف بود با فوت زود هنگام وندی ( همسر نورمن ) که آغازفعاليت حرفه ای نورمن همراه او بود و پس ازهمکاری در" گروه 4 " ، يکی از موسسان دفتر معماری فاستر و همکاران بود . 1990 سازمان حفاظت از محيط زيست انگلستان ، ساختمان شرکت بيمه ويليس ، فابر و داماس در ايپسوويچ ( 74-1973 ) را جزء ساختمان های ارزشمند ( از نظر تاريخی ، معماری و سازگاری با محيط زيست ) اعلام کرد و مدال معتمدين RIBA را به نورمن فاستر اعطا نمود . در همين سال ، فاستر عنوان " سر " گرفت . در اين زمان ، دفتر معماری فاستر و همکاران ( که از اين پس دفتر معماری سر نورمن فاستر و همکاران ناميده خواهد شد ) به ساختمان نوسازی در کيلومتر 22 جاده ی هستار در نزديکی رودخانه تيمز نقل مکان کرد . در اين دفتر جديد ، تمام عملکرد های گوناگون مربوط به کارگاه ماکت سازی و مصالح ، بايگانی پرونده ها ، کتابخانه و آرشيو فيلم های ويدئويی و عکس ، همگی زير سقف گرد آمده اند .
1991 دانشگاه معماری فرانسه ، به وی مدال افتخار اعطا کرد . در همين سال ، چندين پروژه ی جديد و ارزشمند را به اتمام رساند ؛ از جمله فرودگاه استانزتد، مرکز تلويزيونی آی تی ان ، نگارخانه های ساکلر ( که ملکه اليزابت دوم آنها افتتاح کرد) و برج سده در توکيو که همه آنها علاوه بر دريافت جوايز متعدد ، مورد ستايش تمام جهان قرار گرفت . در مراسم بازگشايی ساختمان کرسنت وينگ ، مرکز هنر های تجسمی سانزبوری نمايشگاهی بر پا کرد که حاصل شش سال فعاليت حرفه ای فاستر را به نمايش گذاشت . در نمايشگاه دو سالانه ی ونيز ، غرفه ی بريتانيا نيز تعدادی از طرح های فاستر و پنج معمار ديگر انگليسی را به نمايش در آورد .
1992 دانشگاه و موسسه ی هنر و ادبيات آمريکا در نيويورک ، جايزه يادبود آرنولد برونر را به وی اعطا نمود . دانشگاه هامرسايد به او دکترای افتخاری داد. برپايی چندين نمايشگاه در شهرهای پاريس ، بوردوکس ، رنس و آرسن سنان ، بر ارزش و اعتبار فاستر در اروپا افزود . در همين سال ، وی در چندين مسابقه معماری برنده شد که مهمترين آنها عبارتند از : فرودگاه جديد هنگ کنگ ، پارک مشاغل برلين ، مجموعه تسهيلات المپيک در منچستر و قسمت الحاقی آن به موزه ی ماقبل تاريخ در پرووانس .
1993 وسعت پروژه ها و تعدد قراردادهای بين المللی باعث شد که اين شرکت ، دفتر هايی در شهر های برلين ، فرانکفورت ، هنگ کنگ ، نايمز و توکيو دایر کند . شرکت معماری سرنورمن فاستر و همکاران در آلمان ، در مسابقه طراحی پارلمان جديد برلين برنده شد . از ديگر موفقيت های وی در مسابقات معماری می توان به طرح موزه جنگ در هارتل پول و طرح مجموعه ی نمايشگاهی در ليسبون اشاره کرد . پروژه ی مرکز هنرهای معاصر در شهر نايمز فرانسه افتتاح شد . اين پروژه به دليل مشکلاتی که برای برگزاری مسابقه ( 1983) بوجود آمد ، با مدتی تاخير انجام شد . ولی اين مشکلات در ساخت مدرسه ی متوسطه شهر فرژو وجود نداشت . طراحی اين مدرسه ، در سال 1991 به مسابقه گذاشته شد . انجمن معماران آمريکايی نيز ، در همين سال مدال طلای خود را به سر نورمن فاستر اعطا نمود .
بد نيست به نکتههاى زير توجه کنيد
اگر امروز صبح سالم از خواب برخاستيد، قدر سلامتى خود را بدانيد زيرا يک ميليون نفر تا يک هفته ديگر زنده نخواهند بود
اگر تاکنون از آسيبهاى جنگ، تنهايى در سلول زندان، عذاب شکنجه
يا گرسنگى در امان بودهايد
وضعيت شما از وضعيت ٥٠٠ ميليون نفر در دنيا بهتر است
اگر میتوانيد بدون ترس از زندانى شدن يا مرگ، وارد مسجد (يا کليسا) شويد، وضع شما از ٣ ميليون نفر در دنيا بهتر است
اگر در يخچال شما خوراکى و غذا وجود دارد
اگر کفش و لباس داريد
اگر تختخواب و سرپناهى داريد
در اين صورت شما از ٧٥٪ مردم جهان ثروتمندتر هستيد
اگر در بانکى حساب داريد، و اگر در جيبتان پول داريد
شما به ٨٪ مردم دنيا که چنين شرايطى دارند تعلّق داريد
اگر شما اين نوشته را میخوانيد، از سه خوشبختى بهرهمند هستيد
يک کسى به فکر شما بوده است
شما به ٢٠٠ ميليون نفرى که قادر به خواندن نيستند تعلّق نداريد
و ... شما جزو ١٪ از مردم دنيا هستيد که کامپيوتر دارند
به قول يکنفر
طورى کار کنيد که انگار نيازى به پول نداريد
طورى عشق بورزيد که انگار هرگز آرزده خاطر نشدهايد
طورى برقصيد که انگار هيچکس شما را نمیبيند
طورى آواز بخوانيد که انگار هيچکس صداى شما را نمیشنود
-- و بالاخره طورى زندگى کنيد که انگار زمين، بهشت است
یاد
دو دوست با پای پیاده از جاده ای در بیابان عبور می کردند. بین راه سر موضوعی اختلاف پیدا کردند و به مشاجره پرداختند. یکی از آنها از سر خشم ، بر چهره دیگری سیلی زد. دوستی که سیلی خورده بود، سخت آزرده شد ولی بدون آن که چیزی بگوید، روی شن های بیابان نوشت: « امروز بهترین دوست من ، بر چهره ام سیلی زد» آن دو در کناریکدیگر به راه خود ادامه دادند تا به یک آبادی رسیدند. تصمیم گرفتند قدری آنجا بمانند و کنار برکخ آب استراحت کنند. ناگهان شخصی که سیلی خورده بود ، لغزید و در برکه افتاد. نزدیک بود غرق شود که دوستش به کمکش شتافت و او را نجات دادبعد از آنکه از غرق شدن نجات یافتريا، بر روی صخره ای سنگی این جمله را حک کرد: « امروز بهترین دوستم جان مرا نجات داد» دوستش با تعجب از او پرسید: « بعد از آنکخ من با سیلی تو را آزردم ، تو آن جمله را روی شن های بیابان نوشتی ولی حالا این جمله رل روی صخره حک می کنی؟» دیگری لبخند زد و گفت
وقتی کسی ما را آزار می دهد، باید روی شن های صحرا بنویسیم تا بادهای بخشش، آن را پاک کنند ولی وقتی کسی محبتی در حق ما می کند باید ان را روی سنگ حک کنیم تا هیچ بادی نتواند آن را از یاد ها ببرد
کتاب نشان لیاقت عشق 2
اشتباهات
توماس ادیسون دو هزار آلیاژ مختلف را برای اختراع لامپ روشنایی آزمایش کرد. وقتی هیچکدام از این مواد در آزمایش درست جواب ندادند ، دستیار او با ناراحتی گفت: بیهوده است ، ما هیچ چیز جدیدی یاد نگرفتیم
ولی ادیسون با اطمینان جواب داد : نه، ما پیشرفت کردیم و خیلی چیزها یاد گرفتیم. ما اکنون می دانیم که دو هزار آلیاژ وجود دارند که نمی توانند در لامپ روشنایی ایجاد کنند
کتاب نشان لیاقت عشق
طراحی دست آزاد و آموزش معماری
مصاحبه با دکتر علی اکبر صارمی
سیامک جولایی
مهندس جولایی:با سلام خدمت استاد عزیز جناب آقای دکتر صارمی، می خواستم خواهش کنم ابتدا در مورد آن روحیه ای که به ایجاد انگیزه و علاقه برای خلق این گونه کارها (کروکی و اسکیس) کمک می کند کمی صحبت کنیم؛ خوب، ما که در دانشکده ی هنرهای زیبا تحصیل کرده ایم ، با روحیه ی دانشکده آشنا ییم اما بچه های امروزی دانشکده های معماری این زمینه ها را نمی شناسند؛ خوب است پیش از هر چیز بفرمایید این کارهای شما چطور شکل گرفت و درباره ی دوره ی زمانی از دهه ی 30 تا 50 صحبت کوتاهی بفرمایید.
دکتر صارمی: من از سال 42 تا 47 در دانشکده ی هنرهای زیبای دانشگاه تهران تحصیل کرده ام و ضمن کارهای دانشکده که با سیستم آتلیه ای و پروژه های آن زمان انجام می شد، با همت استاد بزرگوار مهندس سیحون ، با بچه ها به صورت گروهی مرتب به مسافرت می رفتیم و این عشق و علاقه ای بود که ایشان در ما بوجود آورد، چون خودش خیلی عاشق ایران بود و عاشق طراحی و کروکی از گوشه و کنار آن، ما را هم درمسافرت هایی که با هم می رفتیم به کروکی کشیدن تشویق می کرد و بعدش هم خود ما بچه ها، با دوستان چند تا چند تا به سفر می رفتیم کروکی می کشیدیم؛ در حقیقت می توانم بگویم در آن سال ها مسأله ی مهارت دست و به اصطلاح « دست قوی» بودن یکی از نکاتی بود که جزء اهداف هر دانشجویی بود و همه می خواستند که دست قوی داشته باشند؛ خوب، کروکی کردن هم یکی از آن زمینه هایی بود که کمک می کرد به این مهارت. من هروقت دوباره به این کارها نگاه می کنم می بینم واقعاً علاوه بر اینکه مسأله ی دست قوی داشتن همیشه برای هر نوع گرایش در رشته ی طراحی _ معماری ضروری است، بلکه فایده دیگری هم این کروکی ها داشت و آن تمرکز کردن بر روی چیزها بود
جولایی: آقای دکتر این کارهایی که اینجا می بینیم جزء کارهای موظف شما بود در دانشکده یا ، پیرو روشی که برای تشویق کار کروکی کشیدن در دانشکده رواج داشت، شما خودتان آزادانه این کارها را انجام می دادید؟ دکتر صارمی: کار موظف نبود؛ آزادانه بود. بعضی از آتلیه ها این کار را نمی کردند. ما در آتلیه ی مهندس سیحون بودیم و به خودی خود تأثیر می گرفتیم از آن استاد و می رفتیم به دنبال این کار، ولی کار موظف نبود و این شور و شوق جاری در دانشکده بود که ما را به تحرک وا می داشت که برویم و ببینیم و تمرین کنیم. من الان احساس می کنم این شور و شوق خیلی کم شده و این اسباب تأسف است
جولایی: لزوم انجام این کارهای سریع ، این کروکی ها (و اسکیس ها) را برای دانشجویان معماری چقدر جدی می دانید و خلاصه بفرمایید که وضعیت دانشکده ها در این زمینه الان چگونه است؟ دکترصارمی : راستش به نظر من مسأله از جدی بودن گذشته ! یعنی من فکر می کنم دانشجوی معماری اگر دستش کار نکند اصلاً نمی تواند طراحی کند؛ به نظر من طراحی معماری به آهنگسازی می ماند: یک آهنگساز زمانی می تواند آهنگساز خوبی باشد که اول نوازنده ای ماهر باشد؛ یعنی اگر نوازنده نباشد اصلاً نمی تواند آهنگ بسازد و نمی تواند آن چیزی که توی ذهنش هست بیاورد روی کاغذ نت بنویسد؛ در کار ما هم همینطور است. این دست های ما اگر پرورش پیدا نکند نمی تواند آنچه را در ذهنمان تجسم پیدا می کند روی کاغذ بیاورد. البته می بینیم که امروزه همه نوع کاری انجام می گیرد ولی من اسمش را معماری با تجسم معمارانه نمی گذارم. به نظر من هر معماری باید بتواند دستش را راه بیندازد. اگر بخشی از این مهارت تقویت بشود، تاًثیر مهمی روی کار طراحی معماری فرد می گذارد. به نظر من نشستن جلوی یک بنای کلاسیک قدیمی و دیدن و ثبت کردن آن بسیار جذاب است؛ البته دیدن بناهای امروزی و کروکی از آن هم بسیار خوب است ولی آن حال و هوایی که در ثبت کارهای قذیمی است برای من خیلی جذاب تر است؛ دشت وسیع را شما می بینید، بالای پشت بام، جایی می روید و می نشینید، آن آفتاب و غروب زیبا رو به رویتان هست، این ها ضمن اینکه ایجاد تمرکز و مراقبه در شما می کند، در عین حال بسیار لذت بخش هم هست؛ این مجموعه ی چیزی است که به نظر من واقعاً لازم و واجب است، منتها با توجه به وضعیتی که امروزه هست انگارباید بسوزیم و بسازیم
فصلنامه ی شارستان
مرد بناهای ماندگار
خلاصه ای از زندگی پروفسور سیحون
هوشنگ سیحون در سال 1299 شمسی در یک خانواده هنرمند در تهران به دنیا آمد و تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در سال 1319 در تهران به پایان رساند. او از کودکی عشق و علاقه زیادی به نقاشی داشت، بطوریکه به گفته خودش از زمانی که توانست قلم و زغال به دست بگیرد، نقاشی را آغاز نموده است. به خاطر همین عشق و علاقه زیاد به نقاشی، پس از گرفتن دیپلم درصدد بود تا در رشتهای مطابق با استعدادش ادامه تحصیل دهد، تا اینکه در آن سال، یعنی سال 1319، دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران توسط عدهای از آرشیتکتها، باستانشناسان و نقاشان فرانسوی و چند نفر از شاگردان کمالالملک تأسیس شد. او با استفاده از این موقعیت، به تحصیل در رشته معماری این دانشکده پرداخت و در سال 1323 با نمره عالی از این رشته فارغالتحصیل شد
فارغالتحصیلی سیحون مصادف بود با پایان جنگ جهانی دوم که به گفته خودش، این مقطع تاریخی از چندین جهت یکی از مقاطع سرنوشتساز زندگی او به شمار میرود: اول از این جهت که چون ایران به عنوان پل ارتباطی برای حمل تسلیحات متفقین از خلیج فارس به روسیه، نقش مهمی در پیروزی متفقین داشت، متفقین پس از پایان جنگ ایران را به عنوان پل پیروزی معرفی و نشان افتخارآمیزی به دولت و راهآهن ایران اعطا کردند. راهآهن ایران نیز به مناسبت این افتخار بزرگ تصمیم گرفت در ایستگاه تهران ساختمانی بسازد که طراحی آن را به مسابقه گذاشت و طرح سیحون برنده و در نهایت با تغییراتی، بر خلاف نظر او، ساخته شد. دوم اینکه انجمن آثار ملی که سالهای جنگ را بصورت مخفی گذرانده بود، با پایان جنگ فعالیت مجدد خود را شروع کرد و به مناسبت جشن هزاره بوعلی تصمیم به ساخت آرامگاهی برای او در همدان گرفت که طراحی این آرامگاه به مسابقه گذاشته شد و سیحون به عنوان برنده این مسابقه انتخاب گردید. و بالاخره چون فرانسه یکی از فاتحین اصلی جنگ جهانی دوم به شمار میرفت، دولت فرانسه پس از پایان جنگ، جهت ترویج فرهنگ فرانسه در تمام دنیا، تصمیم به پذیرش تعدادی بورسیه تحصیلی از کشورهای مختلف گرفت. رئیس وقت دانشکده هنرهای زیبا، آندره گدار، نیز سیحون را که شاگرد اول دانشکده شده بود، به عنوان بورسیه معرفی کرد. بدینترتیب سیحون به فرانسه رفت و بعد از چهار سال تحصیل مجدد در رشته معماری به ایران بازگشت
هوشنگ سیحون در سال 1338 آرامگاه حکیم عمر خیام را مبتنی بر اصول ریاضی و مثلثاتی خیامی، محاسبه و طراحی کرده است؛ سیر در دهلیزها و طاق و ایوان مقبره، خود سفری ست به جهان بی نهایت معانی خیام.سیحون حتی انتخاب مصالح ساخته های خویش را منطبق با خصوصیات شخصیتی و زندگی هر یک از آن بزرگان انجام می دهد، او در کتاب « نگاهی به ایران» در مورد بنای آرامگاه نادر شاه افشار می نویسد: « ماده اصلی ساختمان از سنگ خارای منطقه کوهسنگی مشهد، مشهور به سنگ هر کاره است، این سنگ یکی از مقاوم ترین سنگ هایِی ستکه در ایران وجود دارد، او دلیل این انتخاب را اشاره به صلابت و عظمت نادر شاه افشار می داند».او در ادامه می نویسد: « شکل کلی و مقبره ی نادر به شکل شش ضلعی متناسبی ست که، شکلِ سیاه جادرهایی را تداعی
می کند، دلیل این امر همین نکته است که نادر به جای کاخ در زیر چادر زندگی می کرد».آرامگاه حکیم بوعلی سینا همدان نیز، یکی از شاهکارهای هنر معماری معاصر است که با الهام از معماری قدیم بنا شده است، که برداشتی از برج قابوس بن وشمگیر در گنبد قابوس است، و هر یک از ستون های سنگی و مدور جلو آرامگاه بوعلی سینا، نشان دهنده گذشت یک قرن از تولد ابن سیناست.هوشنگ سیحون، پیشرو و صاحب سبک در هنر معماری معاصر ایران است؛ و دومین مرحله شکوفایی و درخشش معماری ایران با آثار وی آغاز می شود.او در سال 1347 طراحی و اجرای ساختمان موزه توس در مشهد را به کارنامه درخشان خود می افزاید؛ و اما این همه فقط آثاری بود که جزء میراث فرهنگی ایران محسوب می شود
پدر معماری نوین ایران، ساختمان های متعددی را طراحی کرده که هنوز در نوع خود بی نظیر است، از جمله می توان ساختمان بانک سپه در میدان توپخانه تهران را با نمایی از بتون نام برد
پروفسور هوشنگ سیحون در سال 1972 به همراه نقاشان صاحب نامی از جمله، پیکاسو و سالوادر دالی، در نمایشگاهی در دانشگاه ماساچوست شرکت کرد و با سبکی منحصر به فرد، کلافه های خط را به صورت تابلویی زیبا در معرض نمایش گذارد که توجه منتقدین آمریکایی را به خود جلب کرد، سبکی که با مدد گرفتن از خطوطی موازی و پر پیچ و تاب، که هیچ همدیگر را قطع نمی کنند، انسان را در روزمره اش وادار به تفکر می کند؛ اینگونه که هنوز کسی پیدا نشده است، مشابه طرح های نقاشی سیحون را خلق کند
هوشنگ سیحون هنوز در میان ماست، او یکی از عشاق هنر ایران است و به قول ِ خود او: « کلام آخر من ایران است».اما چرا من و شمای ایرانی این عاشقان هنر ایرانی و فرهیختگانی که در بین ما هستند را به درستی نمی شناسیم و نسبت به آنان بی اعتناییم؟چرا جوامع فرهنگی ایرانی و باز هم تاکید می کنم ایرانی، وجود این فرهیختگان را کتمان می کنند؟ چرا همیشه قدرشناسی از هنرمندان ایرانی به عهده ی قدرشناسان غیر ایرانی ست؟ - اهداء عنوان شهروندی افتخاری فرانسه و لوح افتخار شهرداری لوس آنجلس از جمله آن قدر شناسی های جوامع غیر ایرانی ست؛ ازاین گذشته،دانشگاه هایی چون، ام آی تی ، هاروارد، واشنگتن یونیورسیتی و برکلی، مجموعه ای از نقاشی های سیحون را گردآوری و نگهداری می کنند؛ نام هوشنگ سیحون را در دو دانشنامه روسیه و کمبریج ثبت نموده اند،اویی که ذخایر فرهنگی دورافتاده ترین نقاط ایران را کشف و ثبت کرده و ارزش هنری شان را به خود ایرانی ها نشان داده است. ختم کلام اینکه، نگذاریم هنرمند ایرانی، جامعه خودش را دور بزند تا بعد، جامعه ی خویش را متوجه حضور خود کند.قریب به 25 سال نامی از معمار بناهای ِ کهن ِ الگوهایمان، از بوعلی سینا گرفته تا خیام برده نشده است.هوشنگ سیحون امروز هشتاد و دو ساله است
برج العرب به عنوان یکی از شاهکارهای سازه
هتل برج العرب با سازه نمایان خود به عنوان مرتفع ترین هتل دنیا و تنها هتل هفت ستاره جهان شناخته شده است.استفاده از تکنولوژی های برتر ساخت آن را 5 سال به درازا کشاند و در نهایت در سال 1999 به بهره برداری رسید. طراحی و ساخت برج العرب برای شکستن رکورد بزرگترین هتل دنیا و به عنوان یک واقعه ی بین المللی مطرح شده و تمثیلی از مدرنیته و یکی از شگفتی های جهان از لحاظ سازه ای است. قرارگیری برج العرب با معماری مدرن و تکنولوژی پیشرفته در کنار مدینة الجمیرا با معماری سنتی و بادگیر های متعددی که بر روی بناهای آن تعبیه شده است نوعی تضاد بین سنت و مدرنیته را به تصویر می کشد. به عبارت دیگر، تلفیق سنت و مدرنیته ، جهانی و محلی ، قدیم و جدید، کنتراستی بین معماری بومی و مدرن دبی ایجاد کرده است
ساخت جزیره ای مصنوعی که هتل در آن برپا شده محیطی مجزا و توأم با آرامش را برای مهمانان این هتل ایجاد کرده است. فرم آن سمبولی از یک قایق بادبانی غول پیکر است که در ساحل خلیج با ارتفاعی حدود 321 متر خودنمایی می کند و به عنوان یکی از نشانه های دبی به شمار می رود. برج العرب در هنگام روز به دلیل فرم بی نظیر و سازه سفید رنگ خود از افق های بسیار دور نیز قابل تشخیص است و شب هنگام به واسطه نور پردازی های زیبا و شگفت انگیز خود به صورت فرمی کاملاً متفاوت نمایان می شود
در فضای میانی این سازه قسمت اصلی برج با اسکلت بتنی ساخته شده که اسکلت فلزی پیرامون ان را فرا گرفته است. پوشش دیوارهای شیشه ای از دو لایه پوشش تفلون و بافت فایبر گلاس تشکیل شده است که از ساختمان در برابر نور و گرمای شدید صحرا محافظت می کند . اسکلت فلزی نمایان آن با اینکه ارتفاع زیادی دارد حتي در برابر بادهای شدید و زمین لرزه مقاوم بوده و فضای داخلی آن را در برابر خطرات جوی وغیره محفوظ نگه می دارد به این ترتیب فرم سازه بیرونی ، به مقاومت اسکلت بتنی داخل کمک می کند
قرار گیری المانی با شکل تیز در بالای برج شاخص بودن آن را در سطح شهر بیشتر کرده و نشان دهنده رشد تکنولوژی برتر دردبی است. علاوه بر آن می توان به باند هلیکوپتر اشاره نمود که به صورت سازه ای جداگانه به سازه این برج متصل شده است و عملکرد خاص خود را ایفا می کند و همچنین رستوران معلقی که در بالای برج و حدود 656 فوت بالاترازسطح دریا قرار گرفته است و از طریق آسانسوری شیشه ای دسترسی به آن امکان پذیر
می باشد. این آسانسور چشم اندازهای متنوع و زیبایی را از تمام قسمت های خلیج فارس و شهر دبی فراهم می کند
برگرفته از فصلنامه آبادی_ شماره 50
Embassy of Sweden_Tokyo
purpose. Situated in an area with lots of parks and museums, the land this building is on has strict shadow-casting laws associated with it. The building - by Michael Granit - has been designed with a slanted roof Whilst perhaps not as immediately striking in design as the others in this article, I find the design of the Embassy of Sweden’s building particularly interesting as it serves an actual with the purpose of minimising the amount of shadow it casts on the surrounding area and slopes from 8 stories at one end to 3 stories on the opposite end.
St Mary’s Cathedral_ Tokyo
This glimmering arrangement of metallic curves is, in fact, a Catholic church. Built in 1964 by Kenzo Tange, this extraordinary building is unfortunately situated quite far from any major train station, but is well worth seeing. The building’s grounds are generously open, allowing you to look at the striking design from as many angles as you like. Standing tall next to the main building is the cathedral’s bell tower - a monolith-like smooth pillar, holding 4 bells at it’s peak.
National Noh Theatre_ Tokyo
Noh is Japan’s oldest form of theatre but this monument to the art looks far from archaic. Built in 1983 by Hiroshi Ohe, this theatre has a highly characteristic roof which seems to embody traditional Japanese sensibilities whilst giving it a modern edge. The roof appears slightly curved and features aluminium louvres all the way down. The building itself features many exhibition rooms and educational facilities and acts as a means of promotion for the art of Noh, as opposed to being only a theatre.
ورودی های زیبا با نور پردازی مناسب
افراد درست همانطوری که در مورد یک شخص با نگاه اول به قضاوت می نشستند به همین ترتیب در مورد یک خانه و آنچه در محل ورودی آن می بینند و احساس می کنند، قضاوت می نمایند. زمانی که مهمانان هنگام شب به یک خانه نزدیک می شوند نور پراکنی بیرونی منزل باید به آنان خوش آمد بگوید طوری که شماره پلاک منزل کاملاً روشن بوده و علا ﺌمی مسیر حرکت آنان را به سوی منزل مشخص نماید. در محوطه داخلی منزل نیز با لایه لایه کردن چراغ ها می توان فضایی جذاب فراهم نمود. مدخل خانه را کاملاً با نور ملایم بپوشانید زیرا معمولاً در یک محیط جدید انسان با وجود نور ملایم احساس آرامش و راحتی می کند. علاوه بر این رنگ دیوارها و سقف نباید بیش از اندازه تیره باشد تا بتوانند نور موجود در محل را به شکلی مناسب در همه جا منعکس نمایند. به هنگام نور پردازی در ورودی منزل از این اشتباه رایج پرهیز کنید که این ورودی را فقط با یک منبع روشنایی در سقف نور پراکنی کنید چون دزر این صورت تمام توجه را به آن جلب نموده و شما هنگام خوش آمد گویی به میهمانان خود در تاریکی قرار می گیرید!!! به جای این کار در اطراف نور کافی فراهم کنید تا بتوانید میزان نور چراغ سقفی را کاهش دهید.طبیعتاً نور متمرکز نیز باید جزیی از طراحی نور پراکنی باشد زیرا استفاده از آن در بعضی جاها لازم است مثلاً برای نشان دادن یک تابلوی نقاشی و یا یک مجسمه
ایجاد فضاهای خیالی با استفاده از نور پراکنی
طبیعتاً ورودی های منزل در اشکال و ابعاد متفاوت ساخته می شوند ولی با استفاده از برخی فنون به خصوص فنون نور پراکنی می توان محوطه ورودی منزل را کاملاً متحول نمود. اولاً لازم است تصمیم بگیرید که آبا می خواهید ورودی منزل بزرگتر از آنچه که هست جلوه کند و یا ترجیح می دهید محیطی گرم و خودمانی باشد؟
توضیح این مطلب و تصاویر در روزهای آینده
برگرفته از فصلنامه ی طراحی داخلی _ تابستان 84 _ شماره چهاردهم
نور در معماری
امروزه از نور طبیعی بیشتر به منظور روشن ساختن فضاهای داخلی استفاده می کنند تا تغییر ماهیت فضا یا القای حسی خاص و مورد نظر
ولی نباید این موضوع را فراموش کنیم که نور در دگرگونی ماهیت فضا یی و کالبدی تأثیر بسیار دارد، در معماری غربی هنر نقاشی روی شیشه (ویترای) و در ایران شیشه های رنگی را در سطوح قاب مانند شبکه بندی شده با طرح های هندسی کار می کنند که این شیشه ها ی رنگی و سطوح نیمه شفاف ایجاد سایه هایی مبهم از اشیاء ماورای خود می کنند و در گذشته بیشتر در فضاهایی مانند کلیسا استفاده می شد تا انسان را وادار به فکر کردن به منبع هستی کند
از لحاظ حسی ،تاریکی پدیده ای خالی از انرژی است و فضای تاریک همواره یخ زده و منجمد به نظر می آید و تنها نور است که به این فضاها روح و نشاط می دهد، نور با ایجاد سایه ها، عمق ها و مرزها موجب هویت یافتن فضا می شود. در اغلب ادیان نور نماد عقل الهی و منشأ تمامی پاکی ها و نیکی ها و خارج شدن انسان از تاریکی و جهل و تابیده شدن نور معرفت است به همین جهت در اغلب بناهای مذهبی نوربه عنوان عنصر بارز از سایر عناصر و مفاهیم ساختمان به کار می رود. فضاهای تاریک کلیسا های قرون وسطی و مساجد اسلامی که با نور مزین شده اند به خوبی قادر به انتقال یک حس روحانی و معنوی می باشد، انسان در چنین فضایی که با نوری ضعیف روشن می شود با مشاهدهُ سایه های مبهم ازاشیأ و احجام، در ذهن خود به کامل کردن تصاویر پرداخته و با این عمل به نوعی خلسه فرو می رود که در نتیجه یک نزدیکی به منبع وجود وهستی در درونش بیدار می شود.زمانی که نور را به داخل فضای ساخته شده هدایت می کنند ارتباط بین ساختمان و محیط خارج ایجاد می شود و می توان جلوه های متفاوت از فضای داخلی که هر یک ماهیت خاص از لحاظ درک فضایی دارد ایجاد کرد
Subscribe to:
Posts (Atom)